یک سند حقوقی سومری از دوران سوم اور

سند زیر یک متن حقوقی از سالهای پایانی سلسله سوم اور (آخرین سلسله حاکمان سومری)است. که توسط مارتا راث در سال 1984مورد ارزیابی مجددی قرار گرفت  متن کامل در شماره 31 مجله "بایگانی تحقیقات شرقی " صفحات 9 تا 14چاپ گردید .برای مطالعه بیشتر رجوع شود به :

Roth, Martha T., 1984 , Appendix: A Reassessment of RA 71 (1977) 125ff

Archiv fur Orientforschung , vol. 31, 9 – 14


Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4

 

ضمیمه : ارزیابی مجدد ی از(1977) 71 RA


,صفحه 125 , مارتا ت . راث (شیکاگو)


 

1-   مقدمه :

لوحه ای که اسامی اعضای خانواده " اوگولا "(1) معبد" اینان نا "(2) در شهر نیپور (3) را در خود دارد توسط  ام . جین ماری دوراند (4) در RA 71 منتشر شده که بخاطر مباحث مطرح شده توسط ریچارد زتلر (5) حائز اهمیت است.در اینجا ارزیابی مجددی از مدرک بدست آمده برای روشن کردن معانی حقوقی لوحه و روابط خانوادگی  افراد درگیر در ماجرا ارائه می شود.

 

2-    متن :

1)      " لوگال- گیزکیم زی " (6) پسر" اوگولا " معبد " اینان نا "  (پسر ارشد )

2)    دادخواستی به محضر قضاوت " آمار- سین " (7) آورد

5) دادخواست اثبات گردید و او (آمار – سین ) حکم مرگ را صادر کرد.

7) (بهر حال)" اوگولا"ی معبد " اینان نا " , رضایت کامل او ( آمار – سین )را جلب کرد

9) " آراد – مو" (8) (که دارای مقام ) "سوکل مخا" (9) بود, "مشکیم" (10) بود .

  10)  بار دوم

  19) او (لوگال – گیزکیم – زی) دادخواستی برعلیه

  11) " اوگولا "معبد" اینان نا " مطرح کرد.

  12)به اتهام نقض تابو دینی

  13)به اتهام جدا کردن و تصاحب گوسفند, کره و آردی که برای قربانی سلطنتی اهدا شده بود.

  16) به اتهام برداشتن و تصاحب کره به میزان  سه " سیلا"(11) در ماه از هدیه دائمی که اهدا می شد.

  18) و رقیق کردن کره ای که به عنوان هدیه دائمی اهدا می شد.

  23) او (لوگال – گیزکیم – زی )صورت جلسه ای بر علیه اوگولا ارائه کرد .

  20) در حضور آراد- مو(دارای مقام )"سوکل مخا" , دادا (12) انسی  نیپور و" ساگ- نان نا – زو " (13)

  24) دادخواست اثبات نگردید ( وبنا براین شاه ایبی سین (14) دستور مرگ او (لوگال- گیزکیم- زی ) را صادر کرد.

  26) بعدها دوباره در باره سهم ارث "لوگال – گیزکیم – زی" , "اوگولا" معبد "اینان نا"

  34) حکم صادر کرد

  28) به پسر خودش "لو – بال – سا – گا "(15), برادر جوانتر

  30) مقام "اوگولا"  معبد" اینان نا" , اقامت گاه و ملزومات مشترک پدری, بانضمام ثروت سلطنتی و موروثی

  35) "لو – بال – سا – گا", "ساگ – انلیل" (16) و "اور- آبابا" (17)

  43) در حضور شاه سوگند خوردند که

  42) آنها اعتزاض نکنند

  41) تقسیم املاک او (اوگولا) به سه قسمت

  38) (بانضمام سهم (اضافه ؟) "لو – بال – سا – گا" ) شامل  مقام "اوگولا" معبد "اینان نا" , اقامت گاه و ملزومات مشترک پدری و ثروت موروثی بود.

45) پرونده مختومه گردید.

44) در پیشگاه "دادا" , انسی نیپور

  50- 46 ) ( ایبی سین چهارم ) (مهرهای " دادا " , انسی نیپور در زمان "ایبی – سین " و "لوگال  - انگار – دو" (18) پسر " ان – لیل – ا – ماه " و "اوگولا" معبد "اینان نا".

 

 

 

پی نوشت:

 

 اوگولا ((Ugula: عنوان رئیس معبد "اینان نا"

 

سوکل مخا (Sukkal - mah) : در بین النهرین به معنی نماینده یا مامور بزرگ و در اینجا به معنی  وزیر اعظم است اما در دوره عیلامی کهن ودر سلسله ایپارتی ها ((ca. 1970-1600 B.C.E  لقبی بوده که برای عالیترین فرمانروای عیلامی بکار میرفته .

 

مشکیم (Mashkim) : نماینده قضایی

انسی(Enci) : حاکم . در دوران اور سوم ,رتبه انسی ها به مقام فرمانداری شهر کاهش یافت در اینجا به طور مشخص مراد از انسی مقامی پائینتر از حاکم می باشد

 

 

 

منبع:

 

Roth, Martha T., 1984 , Appendix: A Reassessment of RA 71 (1977)

 125ff., Archiv fur Orientforschung , vol. 31, 9 – 14

 

 

 

:Terminology

 

1- Ugula

Inanna -2

3- Nippur

4- M. Jean – Marie Durand

5- Richard Zettler

6- Lugal –gizkim - zi

7- Amar – suen

8- Arad – mu

9- Sukkal – mah

10- Maškim

11- sila

12- Dada

13- Sag – Nanna – zu

14- Ibbi – sin

15- Lu – bal – sa – ga

16- Sag – Enlil

17- Ur - Ababa 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4

 

ترجمه مدخل کارنامه اردشیر پابگان  از فرهنگ ایرانیکا

ترجمه مدخل " کارنامه اردشیر پابگان " نوشته کارلو جیوانی چرتی(C.G.Cereti) از فرهنگ ایرانیکا بنا به پیشنهاد جناب آقای دکتر حسین بادامچی به عنوان کار پایانی ترم برای متون تخصصی زبان ارائه شده و از آنجا ئیکه از آن در تهیه متن گفتار پیشین استفاده موثری شده به عنوان مکملی برای مطالعات بیشتر در اینجا ارائه می شود . بدیهیست که کاستی های ترجمه به عهده اینجانب است .


کارنامه اردشیر پابگان

 

نوشته منثور کوتاهی به پارسی میانه است که داستان زندگی اردشیر اول(1)، پادشاه ساسانی، خیزش او به سمت تاج و تخت، نبرد بر ضد پادشاه اشکانی، اردوان و فتح امپراطوری را شرح می دهد.

کارنامه اردشیر پابگان(2)

نوشته منثور کوتاهی به پارسی میانه است که داستان زندگی اردشیر اول، پادشاه ساسانی، خیزش او به سمت تاج و تخت، نبرد بر ضد پادشاه اشکانی ، اردوان و فتح امپراطوری توسط خاندان تازه تأسیس ساسانی و همچنین قسمتهایی که مربوط به وارث او، شاپور(3) و نوه اش، اورمزد(4) است را شرح می دهد.

تنها نسخه خطی که تاکنون از این متن شناسایی شده است نسخه قدیمی MK است که در سال 1322 در گجرات توسط « مهربان کیخسرو»(5) ، کاتب با استعدادی که به خانواده ای شناخته شده از کاتبان تعلق داشت، استنتاخ گردید.

این نسخه خطی شامل تعدادی از مهمترین متون غیرمذهبی از قبیل ، ایاتکار زریران(6), شهرستانهای ایرانشهر(7) و « اندرزنامه» های فراوانی بود . همچنین چند اثر کوتاه که برای درک آداب و رسوم قضایی و حکومت شاهنشاهی در ایران اواخر دوره ساسانی بسیار مفید بودند از قبیل" ویزاریشن ای چترنگ"( گزارش شترنج)(8) و"ابر اوناگ ای نامگ نیبه سیشنه" (درباره آئین نامه نویسی )(9) جز آن بودند.

ویرایشی از کارنامه که بدست ما رسیده بدون شک متأخر است و احتمالاً متکی بر نسخه ای قدیمی تر و طولانیتری است که در شاهنامه انعکاس یافته . زبان متن برخی از ویژگی های متأخر را نشان می دهد اگر چه دیگر قطعات شکل و ساختار قدیمی تر خود را حفظ کرده اند.

کارنامه نمونه ایست از متونی که از موفقیت گسترده ای برخوردار بوده اند. این کثرت زبانی،  سنتی کهن که محتملاً بخشی از آن شفاهی ست را نشان می دهد که منجر به تغییرات و نوآوریهایی در متن گردید.

اگر با نظر ف . گرنت(10) جهت بازسازی عنوان "تگین"(11) برای پادشاه کابل در کارنامه موافق

باشیم متن موجود باید به تاریخی متأخرتر از سال 706 (قدیمیترین تاریخ ممکن گواهی شده برای این

عنوان ) برسد. (Grenet, 2003, pp. 26, 116-17, 125).

در هر حال شکی وجود ندارد که محتوای متن بیشتر از افسانه های ایرانی باستانی بر گرفته شده است.

چونانکه برخی از ویژگی های زندگی اردشیر که در این اثر شرح داده شده بازتابی از تم های شناخته شده از افسانه کوروش کبیر است.

علاوه بر این تمامی روایات نقل شده از زندگی بنیانگذار سلسله ساسانی حداقل نزدیک به آن چیزیست که در کارنامه موجود اواخر دوره ساسانی یافت شده.این نکته را میتوان از تعدادی از وقایع استنباط کرد. اول از همه, سنن مختلفی از خدای نامک(12) ساسانی استخراج می شود که متعلق به شاخه دیگری از سنت است که بطور قابل توجهی متفاوت از یکدیگرند از قبیل طبری و فردوسی که چندین قسمت منحصر به فرد, اگر چه از یک "کهن الگوی"(13) مشترک استخراج شده بودند را ,  به اشتراک گذاشت . یک مثال آن ازدواج اردشیر با دختر اردوان است. Pagliaro, 1927, p. xxxiii).)  که نزدیکترین روایت یافته شده به متن ما، در شاهنامه فردوسی است ( خالقی مطلق 1990-2008, VI, pp. 138 ff..  )

همانگونه که در بالا به آن اشاره شده شاعر بزرگ ایرانی و نو یسنده کارنامه به آثاری که منبع شان خیلی شبیه هم بوده یا ارتباط نزدیکی با هم داشتند تکیه نموده اند. علاوه بر این تاریخ معروف بیزانسی «آگاثیاس»(14) که در نیمه دوم قرن 6 نوشته شده وحاکی از تبعیض بر علیه ایران ساسانی است. نسخه موهنی از داستان تولد اردشیر را می شناخته است.( Hist. II.27.1-5)

این متضمن آن است که خود او و یا حداقل مخبر او ،" سرگیوس" (15)که به بایگانی های سلطنتی ساسانیان دسترسی داشته با شخصیت ساسان(16) و پابگ(17) آشنا و به نقشی که هر یک از آنها در حوادثی که منجر به تولد اردشیر گشت، ایفا می کردند, آگاه بودند.

اردشیر پسر طبیعی ساسان ( شاخه ای از خاندان دار(18)ا پسر دارا که منظور هخامنشیان(19) است) و دختر پابگ  است. بعدها هنگامیکه اردشیر خود را بعنوان شاهزاده ای شجاع به اثبات رسانید پابگ او را به فرزندی خود پذیرفت.

هنگامیکه پادشاه آینده به سن 15 سالگی رسید اردوان(20) او را به دربار خود فرا خواند مکانی که

پادشاه پارتی او را با عزت فراوان پذیرفت تا هنگامی که با پسر حاکم مشاجره کرد و به خواری و خفت افتاد. مشاجره بین دو شاهزاده در هنگام شکار رخ داد و دلیلی برای جاه طلبی و تقدیر آتی اردشیر گردید.

ساسانی جوان و شاهزاده سلطنتی اردوان هر دو به دنبال یک گورخر تاختند. و تیری که اردشیر پرتاب کرد موجب مرگ گورخر گردید. هنگامی که اردوان وارد شد هر دو شاهزاده ادعای شکار کردند و در ادامه مشاجره اردشیر کلمات زننده ای به شاهزاده ی پارتی گفت. در نتیجه توسط اردوان در اصطبل مقید گردید. این حادثه قرینه ی ادبی از صحنه های شکار بدست می دهد که غالباً در جامهای(ظروف) نقره ای ساسانی به نمایش در می آید. که شاه ساسانی به عنوان شکارچی ای بینظیر و مصون از خطا نشان داده می شود. هر شکار دو بار به نمایش در آمده ، یکبار ( حیوان) زنده که توسط شاه تعقیب می شود و یکبار(حیوان) مرده در حالی که در زیر پای حاکم افتاده است.

"کارنامه" از سوگلی پادشاه پارتی سخن می گوید که عاشق اردشیر گردید و او را از پیش بینی ای که توسط رئیس منجمان به اردوان اطلاع داده شده ، آگاه ساخت. (بنا به این پیش بینی) کهتری که در سه روز آینده از نزد اربابش بگریزد و بتواند از تعقیب رهایی یابد خود شاه خواهد گردید (برای گزارشات منجمانه ی یافته شده در کارنامه رجوع شود Panaino, 1994).

دختر اشیایی را از خزانه ربوده و به نزد اردشیر رفت و سوار بر دو اسب دزدیده شده از اصطبل ، به همراه یکدیگر فرار کردند. صبح روز بعد اردوان از پس آنان تاخت. در حالی که به اردشیر از طرف دو زن که او در مسیر حرکت خود به جانب جنوب دید قوت قلب داده شد. آنچه که در پی می آید از نظر نمادین مهمترین صحنه ( داستان ) است. اردوان در تعقیب فراریان از رهگذران در مورد زوج فراری پرس و جو می کرد. به او گفتند که آنها زوج فراری ای را دیدند که قوچی بزرگ از پی ایشان می دوید. شاه از"دستور" خود در مورد معنای این صحنه پرسید. حکیم گفت که قوچ نمایشگر" فره" (21) ایزدی است که هنوز به اردشیر نرسیده . هنگامی که در دومین روز تعقیب اردوان گفت که قوج بر پشت اسب اردشیر نشسته است دستور به اردوان نصیحت کرد که بیش از این تعقیب را ادامه ندهد زیرا از آن گاه که" فره "به اردشیر ملحق شده دیگر کسی نمی تواند او را شکست دهد.

سپس پیروزی اردشیر بر اردوان در نبرد هرمزگان(22) شرح داده می شود و لشکرکشی پیروزمندانه ی

او بر علیه کردها (واژه ای که در دوره ی پیش از اسلام به دودمانهای مختلف عشایری اطلاق می شد نه به یک قومیت خاص.)

سپس جنگ او بر علیه" هفتوباد "(23)) ببینیدHAFTĀNBŌXT )که تنها به کمک حیله جنگی که توسط دو برادر پرهیزکار،" برزگ"(24) و" برز- آدور"(25)به او پیشنهاد گردید, شکستشان داد. آخرین بخش کارنامه مربوط به زندگی پسرو جانشین اردشیر، شاپور اول، و زندگی پسر او، اورمزد است . همسر اردشیر، دختر اردوان، توسط برادرانش تحریک گردید تا به جان شاه سوقصد کند. نقشه با شکست مواجه شد و با وجودیکه حامله بود, اردشیر حکم مرگش راصادر کرد اما موبدان موبد که خردمند و دلسوز بود زندگی او را بخشید به طوری که او امکان بدنیا آوردن شاپور را که در خانه موبد بزرگ شد،  یافت. بنا به روایت شاهنامه، مرد روحانی برای جلوگیری از تمامی سوءظن ها خود را اخته نمود.سالها بعد موبد وجود شاپور را بر اردشیر فاش کرد و از پادشاه پاداش دریافت کرد.

منجمی هندی پیشگویی نمود که ایرانشهر بدست شاهی متحد شده و به صلح  می رسد که خون اردشیر و دشمن کشته شده او" مهرگ"(26) در عروقش جاری باشد. پس از شنیدن این پیش بینی اردشیر از شدت خشم منفجر شد و دستور به نابودی تمامی دودمان "مهرگ" داد. بر حسب اتفاق تنها یک دختر از این خانواده زنده ماند که بصورتی تصادفی با شاپور ازدواج کرد و برای او پسری بنام اورمزد بدنیا آورد که همانطور که گفته شد تمامی ایرانشهر را زیر فرمان خود گرفت و مورد تکریم و تجلیل دیگر پادشاهان عصر قرار گرفت.

منابع مختلف، شجرنامه های متفاوتی برای بنیان گذار سلسله ساسانی ذکر می کنند. بنا به سنت بهترین (شجره نامه) توسط طبری ذکر شده(tr. Bosworth, pp. 2-3) . اردشیر پسر بابک و نوه ساسان است.صحت این روایت توسط کتیبه شاپور اول در کعبه زرتشت اثبات می شود جایی که فهرستی از نخستین ساسانیان چنین خوانده می شود.« ساسان. خاوند  ، بابک ، شاه، اردشیر شاه شاهان» ((Huyse, 1999, I, p. 49; II, pp. 114-15 اما منابع دیگری از قبیل فردوسی، آگاثیاس، وقایع نگار بیزانتی سینکلوس (27) (d. after 810), ، مورخ ارمنی موس خورنی و کارنامه, همگی داستانهای متفاوتی را گزارش می کنند. کارنامه و شاهنامه متعلق به سنتی یکسان و مشابه هستند که ساسان را یکی از اعقاب داریوش می داند که بعنوان شبان به خدمت پابگ درآمده است. در مدت سه شب پابگ خوابهای هشدار دهنده ای می بیند که هر یک از آنها از بزرگی ساسان پیش آگهی می دهند. در نخستین شب او خواب می بیند که خورشید از سر ساسان می تابد و تمامی جهان را روشن می کند که این بخش در شاهنامه حذف شده است. شب دوم شاه خواب می بیند که ساسان سوار بر پیلی است و همگان به او کرنش می کنند. شب سوم او دید که سه آتش مقدس فرنبغ(28)، گشسپ (29)و برزین مهر(30) ( ببینید. ĀDUR) در مقابل شبان, یا بنا به متن کارنامه در خانه ساسان ,می سوزند.

سپس یک منجم معنای این خوابها را تعبیر کرد. او ساسان را احضار کرد و از او در مورد هویت و دودمانش پرسید. ساسان راز خود را فاش کرد و پابگ او را به عقد دختر خود درآورد که چندی بعد اردشیر را بدنیا آورد که نامش از نام پادشاه هخامنشی،اردشیر(31) گرفته شده (q.v.; taxšaça) که حلقة دیگری از سنتهای پارسی را نشان می دهد. بنظر می رسد که موسی خورنی(32) داستان مشابهی را می شناخته در حالیکه آگاثیاس روایتی موهن از این حکایت را گزارش می کند.

بنابراین ما با دو روایت کاملاً متفاوت از شجره نامه اردشیر مواجه می شویم که هر دو در نگاه اول بخشی از حقیقت را در خود دارند. با این در حال در بررسی دقیقتر مسائل متفاوت بنظر می رسند. اگر پابگ فرزندی نداشت می توان بدرستی استنباط نمود که مطابق آداب و رسوم زرتشتیان برای اطمینان از تداوم خاندان خویش پسر (حاصل از) یک رابطة نسبی را به فرزندی پذیرفته باشد. بهرحال این وضعیت صادق نیست زیرا، حدااقل از وجود یک برادر بزرگتر اردشیر بنام شاپور مطمئنیم که مدت کوتاهی در پارس حکومت کرده که بوضوح از تاریخ های گزارش شده در کارنامه و شاهنامه محو

 گردیده است.

کارنامه به احتمال زیاد با هدف ارائه یک گذشته در خور توجه برای سلسله ساسانی خلق شده تا در راستای جاه طلبی هایشان با یک رابطه مستقیم به هخامنشیان و شاید در انطباق با حاکمان روحانی, "بیان" ( bayān), سلسلة « فرترک»(33) که بناهای یادبودشان هنوز در چشم انداز ناحیه مشاهده می شود، متصل گردند . جنبه های دیگر متن از وابستگی آن به گونه ادبی داستان سخن می گوید. این واقعیتی است که کارنامه حاوی شرح کوتاهی از جنگ هرمزگان است یعنی مکانی که اردشیر و پسرش شاپور در آن پیروز شده و تاج و تخت را تصرف کردند. همانطور که بشکل به یاد ماندنی بر روی صخرة تنگه ی جاده فیروز آباد که توسط قلعه دختر(34) محافظت می گردد به صورت نقش برجسته تراشیده شده است.

متن همچنین اشاره مختصری به فتح ماد توسط پادشاه تازه تاجگذاری کرده می نماید. با این وجود در این حکایت سخت ترین واقعه در زندگی اردشیر بعنوان یک شاه، نبرد او بر علیه « هفتوباد» است. که قدرتش از مالکیت یک کرم غول پیکر ناشی می شود. باید با ریشه شناسی نام پادشاه شکست خورده توسط هنینگ(35) موافق باشیم که عنوانی قدیمی است برای توصیف خاوند فئودال هفتمین قسمت یک استان (*haptaha-pātā > haftaxōpāt > *haftaxōbād > *haftobād > haftwād).   این بخش از حکایت بوضوح در بخش جنوبیتر فارس در نزدیکی مرزهای کرمان می گذرد ودرباره جزئیات نامهای جغرافیایی که به آنها اشاره شده توسط هیننگ بحث شده و مورد شناسایی قرار گرفته اند (1968, pp. 140-43; cf. Grenet, 2003, pp. 31-33) که تا حدودی متکی بر کار اولیه مارکوارت بنام «کاریان»(36) است که نشاندن آتش آدور فرنبغ، آتش روحانیون ، را در این منطقه میدانسته و بنابرگفته محقق آلمانی افسانه کرم از مجاورت با فرقه « ناگا»(37) هندی منشا گرفته که مانند « خاری در چشم» روحانیت زرتشتی بود.

در حقیقت، یک مفهوم فرعی مذهبی در این قسمت نفوذ کرده است اردشیر تنها هنگامی میتواند بر «هفتوباد» غلبه نماید که کرم را با استفاده از حیله پیشنهادی برادر پارسای مزدایی، «برزگ» و «برز- آدور» بکشد. او کرم را با فرو ریختن مس مذاب* به گلویش از پای در آورد این روش «ور»(38) پیروزمندانه نسبت  داده شده به روحانی قرن چهارم زرتشتی، آدورباد مهرا پسندان(39) را به یاد می آورد (ببینید ĀDURBĀD Ī MAHRSPANDĀN) که حقانیت دین بهی را اثبات کرد با این حال توضیح دیگری نیز امکان پذیر است. همان حکایت با جزئیات بیشتری که از شاهنامه شناخته شده است . در اینجا نیز به نظر می رسد که از نسخه کاملتری از کارنامه استفاده شده است.شاهکار فردوسی حاوی قطعه ای طولانیست که کرم را به نخریسی(از پنبه) متصل می کندکه در کارهای پارسی میانه کاملا غایب است

"گرنت" (2003, p. 34) نشان داده که این ممکن است به نحوی منعکس کننده افسانه های مرتبط با تولید ابریشم باشد.فن آوری که برای مدتها توسط چینی ها پنهان نگه داشته شده بود.آخرین بخش کارنامه (همانگونه که در بالا توضیح داده شد)تولد و کارهای نمایان شاپور را شرح می دهد. اختصار نسبی دفتر شاپور در شاهنامه برای یکی از بزرگترین پادشاهان ساسانی تعجب آور است.و ممکن است به خاطر این واقعیت باشد که بخش قابل توجهی از زندگی او در دفتر اردشیر گفته شده . این موضوع تا حدی نشان دهنده تاریخ واقعیست زیرا کتاب فردوسی خاطره سلطنت مشترک شاپور با پدرش را حفظ کرده است.در مقابل تاکید کارنامه بر حفظ بقایایی از ریشه های حکایت که در حال حاضر در تاریخ افسانه ای ایران وجود دارد ارزشمند است. در آنجا شاپور پسر اردشیرو دختر اردوان است . زنی که سعی کرد شوهر خود , شاه ایران , را مسموم کند . این روایت از سویی ادعای شاپور را نسبت به تاج و تخت تقویت می کند و او را وارث هر دو سلسله ساسانی(40) و اشکانی (41) می نماید و در نتیجه صاحب مشروعیت" فره" ایرانی شده و نماد زنده ای از اتحاد پارس ها و پارت ها می گردد که بخت و اقبال امپراطوری ساسانی را موجب گردید. از سوی دیگر او زاده نیکی و شیطان , نور و تاریکیست.  این طرحیست که در حماسه های ایرانی به ویژه در چرخه ( روایات) سیستانی می یابیم . قهرمان اصلی (سیستان ), رستم, بدون شک قویترین و مشهورترین پهلوان (42)پادشاهان ایرانست.اما همچون همتای اروپایی خود ,لانسلوت(43), طبیعتی تا حدی پنهان دارد. که در مورد قهرمان ایرانی موجب هدایت او به کشتن شاهزاده اسفندیار(44) و پسر خودش , سهراب (45)می شود.

اورمزد , پسر شاپور میراث مشترکی مشابه یک "طرح سایه - روشن "(46)دارد . که تحقق پیشگویی جادوگر هندیست که موجب ناراحتی عمیق اردشیر گردید . او پسر شاهزاده ساسانی و دختر مهرگ , دشمن سرسخت اردشیراست. این اتحاد اضداد , شاهی را بوجود آورد که صلح و اتحاد را برای امپراطوری به ارمغان آورد.

در نهایت, کارنامه تحت تاثیر آموزه ها و آداب و رسوم زرتشتی است و این امر شاید برخی از تفاوتها با شاهنامه را توضیح دهد. به سه آتش بزرگ زرتشتی اشاره شده( بالا را ببینید) , احکام مذهبی همچون" واج"(47)( ببینید BĀJ) به همراه بسیاری از جزئیات زندگی درباری و آموزش اشراف جوان شرح داده شده است و نقش مهمی که توسط "فره" ایفا شده بخوبی در متن کارنامه نشانیده شده.کارنامه, فره را که در افسانه جمشید JAMŠID)ببینید) بصورت شاهینی تصور شده به شکل یک قوچ ((warragنشان می دهد**. بدون شک این پیکر نگاری (48)عمومی دوره ساسانی را شرح میدهد که درآثارقلمزنی(49) نیز بخوبی شناخته شده و قوچی آراسته به روبان(50) را نشان می دهد.

 

 

پانوشت:

*در متن کارنامه , اردشیر , نه مس مذاب بلکه روی مذاب را به کام کرم هفتان بوخت می ریزد .

**برای برداشت دیگری از نقش قوچ در این قسمت از داستان رجوع شود به مقاله قبلی (نگاهی گذرا به نقش اسطوره های مزدایی در کارنامه اردشیر پاپکان)  و ارتباط قوچ با ایزد بهرام .

  



Bibliography:

Agathias, Historiarum libri quinque, ed. R. Keydell, Corpus Fontium Historiae Byzantinae [CFHB] 2, Berlin, 1967.

Idem, The Histories, tr. J. D. Frendo, CFHB 2A, Berlin, 1975.

B. T. Anklesaria, Kâr-nâma-î Artakhsîr-î Pâpakân, Bombay, 1935.

E. K. Antia, Kârnâmak-i Artakhshîr Pâpakân. The original Pahlavi text, with transliteration in Awesta characters, translation into English and Gujârati and selections from the Shâhnâmeh, Bombay, 1900.

C. E. Bosworth , tr., The History of al-abarī V. The Sāsānids, the Byzantines, the Lakhmids, and Yemen,  Albany, 1999.

C. G. Cereti, La letteratura Pahlavi, Milano, 2001, pp. 191-200.

O. M. Chunakova, Kniga deyan Ardashira syna Papaka, Moscow, 1987.

Ferdowsi, Šāh-nāma, 8 vols., ed. Dj. Khaleghi-Motlagh (vols. 6 and 7, ed. M. Omidsalar and A. Khatibi), Costa Mesa and New York, 1990-2008.

Fr. Grenet, La geste d’Ardashir fils de Pâbag. Kārnāmag ī Ardaxšēr ī Pābagān, Die, 2003.

W. B. Henning, “Ein persischer Titel im Altaramäischen,” in In Memoriam Paul Kahle, Berlin, 1968, pp. 138-45. 

Philip Huyse, Die dreisprachige Inschrift Šābuhrs I. An der Kaʿba-i Žardušt (ŠKZ), Corp. Inscr. Iran. III, Vol. I, Text I, 2 vols., London, 1999.

Th. Nöldeke, “Geschichte des Artaschir-i Pāpakān aus dem Pahlevi übersetz mit Erläuterungen und einer Einleitung versehen,” Beiträge zur Kunde der Indogermanischen Sprachen 4, Göttingen, 1878, pp. 22-69. 

A. Pagliaro, Epica e romanzo nel medioevo persiano, Firenze, 1927.

A. Panaino, “The Two Astrological Reports of the Kārnāmag ī Ardašīr ī Pābagān (III, 4-7; IV, 6-7),” Die Sprache 36, 1994, pp. 181-98.  

(C. G. CERETI)

 

Originally Published: December 15, 2011

Last Updated: April 24, 2012

This article is available in print.

Vol. XV, Fasc. 6, pp. 585-588

KĀR-NĀMAG Ī ARDAŠĪR Ī PĀBAGĀN


Terminology:

 

1- Ardašīr I

2- KĀR-NĀMAG Ī ARDAŠĪR Ī PĀBAGĀN

3- Šābuhr

4- Ohrmazd

5- Mihrābān ī Kay-Husraw

6- Ayādgar ī Zarērān

7- Šahrestanīhā ī Ērānšahr

8-Wizārišn ī čātrang

9- Abar ēwēnag ī nāmag-nibēsišnīh

10- F.  Grenet’s

11-Tegin

12-Xwadāy-nāmag

13-Archetype

14-Agathias

15-Sergius

16- Sāsān

17-Pābag

18-Dārā

19- Achaemenids

20-Ardawān

21-xwarrah

22-the battle of Hormuzagān

23-Haftobād

24-Burzag

25-Burz-Ādur.

26-Mihrag

27-Synkellos

28-Farrbay

29-Gušnasp

30- Burzēnmihr

31- Artaxerxes

32-Moses Khorenats’i

33-Frataraka

34-Qāla-ye Dotar

35- Henning

36-Kāriyān

37-Nāga

38-ordeal

39-Ādurbād ī Mahraspandān

40-the Sasanian

41- the Aškanian

42-paladin

43-Lancelot

44-Esfandiār

45- Sohrāb

46-chiaroscuro

47-wāj

48-iconography

49- glyptic

50-beribboned

 

نقش اسطوره های مزدایی در ساختار کارنامه اردشیر پاپکان

نقش اسطوره های مزدایی در ساختار کارنامه اردشیر پاپکان

گفتار زیر به عنوان کنفرانس درس نقد متون  جناب دکتر اشراقی تهیه گردیده.

اردشیر در گستره تاریخ

اردشیر سر دودمان ساسانیان یکی از معروفترین و در عین حال مرموزترین پادشاهان این سلسه است زادن و پرورش او در گذر زمان در پوششی از افسانه و اسطوره محو و گم گشته و برای مورخ امروزی بدرستی ممکن نیست تا افسانه را از حقیقت باز شناسد وآنچه که از متون کهن آشکار می شود نیز کمکی به ما در این راه نمی کند. بنا به متن مروج الذهب "سر ملوک ساسانی، اردشیر پسر بابک پسر ساسان پسر نهاوند پسر دارا پسر ساسان پسر بهمن پسر اسفندیار پسر بستاسف بود." ( مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، 1370 ، ص 238 )

اما بنا به نص کارنامه اردشیر پسر ساسان و نوه دختری پاپک است که پس از بدنیا آمدن او، ساسان به یکباره از داستان حذف شده و پاپک نقش او را بر عهده می گیرد. شاپور اول در سنگ نبشه ای که بر تخته سنگی در نقش رجب از او باقی مانده چنین می گوید، این تصویر خداوندگار شاپور مزدا پرست است، شاهنشاه ایران و غیر ایران که تبار از خدایان دارد، فرزند خداوندگار اردشیر مزدا پرست، شاهنشاه ایران که تبار از خدایان دارد، نوه خداوندگار پاپک شاه. ( ویسهوفر، یوزف, 1378، ص 209 )

در اینجا به وضوح اردشیر فرزند پاپک نامیده شده است. شاپور اول در کتیبه ای در کعبه زرتشت که کارنامه اعمال اوست بار دیگر بر این نکته تاکید می کند: "من هستم خداوندگار مزداپرست، شاپور شاهنشاه ایران و انیران « غیر ایران » ، زاده خداوندگار مزداپرست اردشیر شاهنشاه ایران، زاده خدایان، نوه خداوندگار پاپک. "( همان، ص 197 )

اما با این وجود نمی توان به قطعیت اردشیر را پسرپاپک دانست چراکه سنت ازدواج در دوران ساسانی بسیار متفاوت با دورانهای بعدیست و چه بسا که نوع ازدواج ساسان با دختر پاپک بدانگونه بود که فرزند حاصل به خاندان دختر تعلق می یافته ( در بخش نقد درون متنی، به این نکته بیشتر خواهیم پرداخت) از طرفی در تاریخ طبری ساسان نیای اردشیر و پدر پاپک نامیده می شود اما می توان با ریچارد ، فرای هم عقیده بود که گزارش طبری مشکوک به نظر می رسد و ساسان را باید نیای دور اردشیر دانست و یا اینکه پس از مرگ ساسان بنا به سنت زرتشتی پاپک سرپرستی او را برعهده گرفته و یا این پذیرش سرپرستی پس از مرگ شاپور فرزند بابک بود. ( فرای، ریچارد، 1368 ، ص 218 )

در هر صورت اردشیر پس از پیروزی در سه جنگ که آخرین آن نبرد هرمزگان در 28 آوریل 224 میلادی بود اردوان پنجم آخرین فرمانروای اشکانی را (که در ترتیب جدید شاهنشاهان اشکانی اردوان چهارم بیست و هشتمین و آخرین شاه ایران از خاندان اشکانی است که از سال ۲۱۳ تا ۲۲۴ یا ۲۲۶ میلادی شاهی کرد) از سر راه برداشت و از آن پس سلسه ای که او بنیان گذاشت به مدت چهارصد سال بر ایران و بین النهرین حکومت کرد ( وسیهوفر، ژوزف، 1378، ص 195 )

بنا بر کتاب سریانی تاریخ آربلا  در این نبرد فرمــانروایان آدیابن  و کرکوک نیز متحد اردشیـر بودند  ( فرای ، ریچارد، 1368 ، ص 219 ) در هر حال در 15 سالی که در پی این فتح آمد، اردشیر قلمرو خود را گسترش داد و تقریین تمامی متصرفات اشکانی را تحت سلطه خود درآورد و هنگامی که پسر او شاپور اول به سلطنت رسید خود را بحق سزاوار عنوان « شاهنشاه ایران و انیران » یافت.اردشیر مانند دیگر بنیانگذاران سلسله های پادشاهی در ایران شخصی خشن و مستبد بود که بر اعمال قدرت برهنه بسیار تاکید می کردو در عصری که قدرت در دست مردانی خشن همچون او بود . او باید از این خصیصه خود به بهترین نحو بهره می جست ."و هم اردشیر به یکی از عمال خود نوشته بود شنیده ام که تو ملایمت را بر خشونت و محبت را بر مهابت و ترس را بر شجاعت ترجیح می دهی ولی باید در آغاز کار خشن و درآخر ملایم باشی هیچکس را از مهابت خود بی نصیب نگذاری و از محبت مایوس نکنی و این سخن را که به تو می گویم مستبعد ندانی که این دو قرین یکدیگرند." (مسعودی, ابوالحسن علی بن حسین, 1370, ج 1,  ص 243)

نقد برون متنی کارنامه اردشیر بابکان

 کارنامه اردشیر بابکان:

 رساله ای حماسی- اسطوره ای بجا مانده از عصر ساسانی ست که در اصل به زبان پهلوی نوشته شده و گمان می رود نسخه در دسترس تلخیص شده نسخه ای کاملتر و از دست رفته باشد. این کتاب در حدود 600 میلادی یعنی در اواخر دوره ساسانی تدوین شده و دارای 5600 کلمه پهلوی ست

معنی کارنامه:

کارنامه در لغت به معنی کار و هنر و صنعتی را گویند که کم کسی تواند کرده و به معنی جنگ نامه و تاریخ نیز آمده است.(برهان قاطع)این کلمه در دوران اسلامی به شکل کارنامج و کرنامج معرب شده و به پادشاهانی چون اردشیر و خسرو انوشه روان نسبت داده شده است.

مسعودی در مروج الذهب به کارنامه اردشیر بابکان (مسعودی, ابوالحسن علی بن حسین,1370, ص 242) و ابن ندیم در الفهرست از کارنامه ای در سیره خسرو اول صحبت می کنند .(ابن ندیم , محمد بن اسحاق ,1366, ص 196)در وصف اردشیر کتب دیگری در دست است از قبیل "عهد اردشیر"که جا حظ در التاج ص 89  و ابن عسلویه در تجارب الامم ج 2 ص 98 از این کتاب نام برده و آنرا عهدی از جانب اردشیر خطاب به پادشاهان که پس از وی می آیند می داند . (مشکور ,محمد جواد,1369,ص12-11 )

کتاب دیگری نیز تحت نام سیرت اردشیر از ابن ندیم روایت شده که ظاهراً ترجمه ی کارنامه ی اردشیر بابکان به زبان عربیست و ابن ندیم می گوید که « ابان لاحقی» ( ابان بن الحمید بن لاحق بن عفیر الرقاشی).  این کتاب را که به نثر بود به نظم مزدوج در آورده است (ابن ندیم , محمد بن اسحاق ,1366, ص 196)

ابن ندیم از دو کتاب دیگر نیز نام می برد که برای اردشیر نوشته شده و به عربی ترجمه شده بود

یکی کتاب « وضع المسالح »  در فن کمین نهادن و اسلحه خانه تعبیه کردن دیگر « کتاب التدبیر» درباره آنچه حکیمان راجع به آیین ملکداری نوشته اند . . (مشکور ,محمد جواد,1369,ص14 )

کارنامه و داستان های ملی:

کارنامه بعد از « ایاتکار زریران» دومین داستان رزمی به زبان پهلوی ست با این فرق که چکاچاک و بانگ هیاهوی دلیران در" ایاتکار" بیش از کارنامه به گوش می رسد و گمان می رود که" ایاتکار" داستانی به جا مانده از عصر اشکانی باشد. برخلاف ایاتکار که با تفاوت هایی عمده وارد شاهنامه شده پیکره ی اصلی کارنامه با تغییراتی کمتر از آن به حماسه ملی راه پیدا کرد.

اما با توجه به این که احتمال داده میشود که کارنامه در دسترس, خلاصه شده متنی مفصل تر باشد احتمال میرود که در روزگار سرایش شاهنامه آن متن مفصل هنوز در دسترس بوده چرا که در شاهنامه بخشهایی از این داستان آمده که در متن فعلی موجود نمی باشد. از این گذشته در آغاز خود کارنامه فعلی آمده که « به کارنامه اردشیر بابکان چنین نوشته است» که این خود حکایت از متنی اولیه بغیر از متن کنونی می کند و به احتمال زیاد تا زمان فردوسی همه کارنامه اصلی با ترجمه عربی و یا پازندآن وجود داشته (مشکور، محمد جواد، 1369، ص 16)

عصر تدوین کارنامه:

 در متن کارنامه اشاره به بازی شطرنج، نرد و خاقان ترک شده از این قراین میتوان حدس زد که گردآوری کارنامه یا خلاصه آن در قرن میلادی و در عصر خسر و اول صورت گرفته و اگر با نظر ف . گرنت جهت بازسازی عنوان "تگین" برای پادشاه کابل در کارنامه موافق باشیم متن موجود باید به تاریخی متأخرتر از سال 706 (قدیمیترین تاریخ ممکن گواهی شده برای این عنوان ) برسد( چرتی ,کارلو جیوانی , 2012,جلد 15,صفحات588 – 585)  . از طرف دیگر ستایش پهلوانان و زیبایی جسمانی که بصورت مکرر در آن آمده نشان از تاثیر پذیرفتن آن از منابع قدیمی تری مانند منابع عصر اشکانی و یا اوایل ساسانی دارد.

پند و اندرزهای منسوب به اردشیر اما باید از افزوده های اواخر عصر ساسانی باشد که نگارش چنین پند نامه هایی مرسوم گردیده بود . سبک و انشای کارنامه بسیار محکم تراز کتب پهلوی نوشته شده پس از اسلام است و این خوداز دلایل تعلق بی قید و شرط این اثر به ادبیات اصیل ساسانی است.

کارنامه وشاهنامه:

کارنامه هنگامی نوشته شد که در مورد اردشیر و جانشینان اطلاعات تاریخی در

دست بود. با این حال می بینیم که این کتاب مانند دیگر روایات حماسی آکنده از اعمال خارق العاده قهرمان داستان است این خود نشان دهنده آنست که « کارنامه » کتابی تاریخی نیست بلکه در مورد اردشیر به مرور ایام روایات و داستانهایی بوجود آمد که طبعاً با افکارحماسی آمیخته بود (مشکور ,محمد جواد,1369,ص20) و بسیاری از اشارات اسطوره ای در آن راه یافته و با تار و پود داستان آمیخته است از مطالعه اشارات موسی خورنی مورخ ارمنی چنین بر می آید که مشابه این امر در مورد کوروش نیز روی داد و داستان زندگی او با نکات و اشارات اسطوره ای و حماسی تزئین گردید.

از مقایسه روایت زندگی اردشیر و بدست گرفتن قدرت توسط وی, با شاهنامه، چنین بر می آید که داستان مندرج در شاهنامه از ابتدای تولد و روی کارآمدن اردشیر تازادن نوه او اورمزد از متن کارنامه برداشته شده اما متنی کاملتر و مفصلتر از آنچه که اینک در دسترسی ماست و احتمالاً فردوسی از منابع پهلوی بصورت مستقیم استفاده نکرده بلکه براساس پازند متون پهلوی یا ترجمة عربی آنها و یا اطلاعات شفاهی دهقانان به این کار سترگ دست زده. در مقایسه دو متن نگاشته شده درکارنامه و شاهنامه به کاستی و افزودنی هایی بر می خوریم که در یک مورد متن شاهنامه از بخشی از متن مندرج در کارنامه مغفول مانده و آن عبارت است از مضمون بخش دهم در خصوص به شکار رفتن اردشیر و دیدن گورنر و ماده بچه گور و بیاد آوردن فرزند خود از دختر اردوان (شاهپور اول). از این گذشته فقط جزئیاتی از متن کارنامه در شاهنامه حکیم طوس حذف گردیده که بار دینی داشته و ممکن بود که برای خواننده مسلمان آن دوره خوشایند نبوده باشد در عوض فردوسی سه قسمت را اضافه کرده:

1- داستان پیدایش اژدها که از کرمی در سیب بوجود آمده

2- افسانه حقه سر به مهر در مورد تولد شاپور

3- نمایش چوگان بازی در حضور اردشیر و گوی به چوگان زدن شاپور

از این سه موضوع, اولی اصیل تر بنظر می رسد و دو موضوع دیگر که در تاریخ طبری نیز آمده قاعدتاً از دوران کهن به آن اضافه شده است.

گذشته از موارد یاد شده فوق ,دیگر بخشهای این روایت در هر دو اثر گرانمایه بسیار شبیه هم بوده و گاه اشعار حکیم طوس عیناً منطبق بر بعضی از فقرات کارنامه است با این وصف نشانه های موجود در شاهنامه حکایت از آن می کند که داستان اردشیر در حماسه ملی، با واسطه از کارنامه تاثیر پذیرفته "برخی از این مغایرتها عبارتند از:

1- در کارنامه بابک سه شب, سه گونه خواب در مورد ساسان می بیند اما در شاهنامه تنها از رویای دوم و سوم او سخن رفته.

2- حدیث رفتن اردشیر به سر چشمه در هنگام فرار و تعویض دو جوان به شتاب کردن او در کارنامه وجود ندارد و تبدیل به هشدار دو زن گردیده است(که اجمالاً توضیح داده خواهد شد)

3- در کارنامه از نامه نوشتن اردوان به پسر خود و فرستادنش به جنگ خبری نیست.

4- بواک (بُناک) در کارنامه از خاصگان اردوان است که از سپاهان به پارس گریخت و به اردشیر پیوست حال آنکه در شاهنامه به تباک تغییر نام یافته و پادشاه جهرم شمرده شد.

5- تفاوت روایت جنگ اردشیر با هفتان بخت (هفتواد) و کشتن کرم در دو کتاب و اینکه این داستان در شاهنامه بهتر توضیح داده شده .

6- در خدعه دختر اردوان و خشم گرفتن اردشیر به اوو دستور قتل وی نجات دخنر بدست وزیر (در کارنامه موبد) وزادن شاپور تفاوت بسیاری بین دو اثر دیده می شود."(شکور، محمد جواد، 1369، ص

27)

نسخ موجود کارنامه و ترجمه های فارسی:

تنها نسخه خطی که تا کنون از این متن شناسایی شده است نسخه قدیمی MK است که در سال  1322 میلادی در گجرات توسط « مهربان کیخسرو» استنساخ گردید این نسخه خطی شامل تعدادی از مهمترین متون غیر مذهبی مانند ایاتکار زریران، شهرستانهای ایرانشهر و چندین اندرزنامه است ( چرتی ,کارلو جیوانی , 2012,جلد 15,صفحات588 – 585)

این نسخه دارای 347 صفحه است و هر صفحه 12 سطر دارد اوراقی از آن مفقود و با مخدوش و جابجا شده و شامل 35 رساله کوچک پهلوی و دو الحاقیه است که الحاقیه اول در سال 624 یزدگردی با تمام رسیده و دومی در سال 691. (مشکور، محمد جواد، 1369، ص 30)

نخستین ترجمه کارنامه به زبان پارسی، نیز توسط پارسیان هند صورت گرفت .

1- در سال 1899 نخستین ترجمه پارسی ، توسط خدایار دستور شهریار ایرانی در بمبئی به چاپ رسید.

2- ترجمه دوم توسط مرحوم سید احمد کسروی در مجله ارمغان سال هشتم شمارة 3-2 تا شماره 9-8 سال نهم صورت گرفت که به شکل ضمیمه مجله مزبور منتشر گردید. نگارنده موفق به یافتن نسخه ای از این ترجمه نگردید.

3- ترجمه مرحوم صادق هدایت که در سال 1318 در تهران به چاپ رسید و ایشان تا سر حد امکان سعی در حفظ واژگان اصیل پهلوی نموده اند این امر موجب گردیده که این ترجمه بیشتر برای آشنایان به زبان پهلوی قابل استفاده باشد نگارنده نسخه آن لاین این کتاب را مطالعه کرده است.

4- ترجمه دکتر محمد جواد مشکور که در سال 1329 به چاپ رسید این نخستین کتابی ست که در ایران تماماً به خط پهلوی به چاپ، رسید و در سال 1369 مجدداً توسط انتشارات « دنیای کتاب » چاپ گردیده از بزرگترین مزایای این کتاب مقدمه 42 صفحه ای آن است که تاریخچه ای جذاب و خواندنی از این اثر سترگ بدست می دهد و نگارنده در تهیه و تدوین بخش نخست این گفتار بهره ای در خور توجه از آن برده است. نثر ترجمه صورت گرفته روان و بسیار شبیه نثر معاصر پارسی است اما در ترجمة برخی از واژگان یا آوا نوشت شان کوتاهی هایی صورت گرفته که متاثر از دوره و عصریست که ترجمه در آن صورت گرفته این ترجمه مشتمل بر متن پهلوی، آوا نگاری به خط پارسی، ترجمه پارسی و آوردن بخشهایی از شاهنامه است که در ارتباط با داستان مندرج در کارنامه می باشد.

5- ترجمه دکتر بهرام فره وشی متن پهلوی آن از روی متن حروف چینی شده داراب دستور پشوتن سنجانا گرفته شده که در سال 1896 در بمبئی به چاپ رسیده و در ادامة آن، متن پهلوی « کارنامه»       « ادلجی کرشاسپ جی آنتیا» که آن نیز در سال 1900 در بمبئی به چاپ  رسیده است، آورده شده است. ایشان در پایان ترجمه خود بخشهایی از شاهنامه حکیم توس و روایاتی از تاریخ طبری، تاریخ بلعمی، الکامل، اخبار الطوال، التنبیه و الاشراف، مروج الذهب، مجمل التواریخ و القصص و فارسنامه ابن بلخی را که در ارتباط با متن کارنامه بوده را آورده و خواننده را در جستجوی مسیرهای آشنایی با این اثر سترگ رهنمایی کرده اند. نگارنده به دلایلی که در ادامه خواهد آمد ترجمه ایشان را بعنوان مرجع این گفتار برگزیده و بسیار از آن استفاده نموده است.

لازم به یادآوریست که ایشان در انتهای کتاب 16 قطعه عکس سیاه سفید از آثار تاریخی، سنگ نگاره ها، سکه ها، مهرها و پیکره ها آورده اند و پایان بخش کتاب واژه نامه ای مشتمل بر 1200 واژه پهلوی ست این ترجمه نخستین بار در سال 1354 در انتشارات دانشگاه تهران به چاپ رسیده و در سال 1390 به پنجمین چاپ رسیده است.

6- ترجمه سرکار خانم دکتر مهری باقری که توسط نشر قطره در سال 1378 منتشر گردید و متاسفانه نگارنده بعلت ضیق وقت از مطالعه و بررسی آن غافل ماند و امیدوار است تا در گزارشات بعدی از آن بهره جوید.

شهرهایی که اردشیر بنا نهاد:

از آنجا که هدف ما بررسی کتاب کارنامه اردشیر پاپکان است لذا در این مبحث تنها روستاها و شهرهایی را که بنای آنها در این کتاب به اردشیر نسبت داده شده معرفی می نماییم:

1- رامش اردشیر : شهر توج (Tawwaj) بین اصفهان و خوزستان در جبال (یاقوت حموی به نقل از حمزه اصفهانی) این مکان محل پیمان بستن اردشیر با بناک است در کارنامه آنرا روستایی دانسته اند.

2- بوخت اردشیر ( بوشهر ) : محل رسیدن به دریا (خلیج فارس) در هنگام گریز از دربار اردوان است.

3- اردشیر خره =گور = فیروز آباد

4- گذاران : روستایی که در محل دژ « هفتان بوخت » برپاکرد.

5- راس شاپور : گندی شاپور

اردشیر در تمامی این شهرها و یا روستاهایی که بنا نهاد آتشکده ای بزرگ برپا نمود که نشانه ای از سیاست دینی است که در سالهای بعد توسط او و جانشینش ادامه یافت.وآن عبارت است از آمیختن دین و دولت و ساختن دولت- ملت . سیاستی که قریب به 400 سال مورد حمایت جانشینانش قرار گرفت و حتی بعد از بر افتادن خاندانش تا کنون در این سرزمین به حیات خود ادامه داده است.

 

 

 

 

 

نقددرون متنی کارنامه اردشیر بابکان

گفتیم که کارنامه اردشیر پاپکان اثریست حماسی- اسطوره ای .در نقد درون متنی این اثر برجستة بجای مانده از ادبیات پهلوی، به نکاتی که در خوانش متن با آن روبرو شده و موجب طرح پرسش گردیده توجه کرده و تا سر حد امکان سعی در یافتن پاسخی درست خواهیم نمود.

1-  خواب پاپک: در ابتدای کارنامه با سه خواب متوالی پاپک روبرو می شویم « پاپک شبی بخواب دید چونان که خورشید از سر ساسان بتافت وهمه جهان روشنی گرفت(فره وشی، بهرام ،1354، ص 5 ، بخش1، بند 9) دیگر شب ایدون دید چونان که ساسان به پیلی آراسته و سپید نشسته است و هر که اندر کشور پیرامون ساسان اند، نماز بهش برند و ستایش و آفرین ، همی کنند (همان ، بخش 1، بند10 )دیگر شب همانگونه ایدون دید چونان که آذرفرنبغ و گشسپ و بر زین مهر به خانه ساسان، همی و خشند و روشنی به همه کیهان همی دهند (همان ، بخش 1، بند 11) ساسان جوانی ست که به شبانی گله های پاپک مشغول است و چنین خوابی او را سخت متحیر می کند پس به عادت روایات کهن ,انجمنی از دانایان ومعبران برگزار کرده و خواب خود را با ایشان در میان می گذارد. بنا به گفته خواب گذاران این مرد یا فرزندان او به پادشاهی خواهند رسید پاسخی که پاپک دریافت می کند او را به جستجوی اصل و نسب ساسان مصمم می گرداند. ساسان پرده  از راز خود گشوده و خود را از نژاد دارا و تخمه کیانیان معرفی می کند و این موجب خشنودی پاپک شده و ساسان را به دامادی خود بر می گزیند .

این سه خواب تعابیری اسطوره ای در پس خود دارند. در خواب اول که سخن از تابیدن خورشید از سر ساسان است بوضوح از حمایت ایزدمهر از ساسان و خاندانش سخن گفته می شود چه خورشید ایزد همراه مهر و در روایتهای متاخر خود اوست. مهر ایزد پاسبان، پیمانها و یاور ارتشتاران و جنگاوران است و حضور او در خواب بابک نشان از تعلق ساسان به طبقه ارتشتاران و پهلوانان. خواب اول در روایت شاهنامه از داستان اردشیر جایی ندارد که شاید بخاطر همین شدت وضوح نمادهای مهر پرستی در آن باشد.

خواب دوم با بیتی شیوا در شاهنامه توضیح داده می شود.

که ساسان به پیل ژیان  بر نشست         یکی تیغ هندی گرفته به دست

(خالقی مطلق,جلال ,1388,دفتر ششم, ص140, بیت 100)

(برتلس,آ,1971, دفتر هفتم, ص117, بیت 82)

یکی از روایات متاخر پهلوی روایت "برآمدن شاه بهرام ورجاوند" است در این روایت از ظهور" بهرام ور جاوند" سخن گفته می شود که سوار بر پیل از هندوستان عزم ایران نمود و دشمنان را از خاک ایران بدر کرده و آئین مزدیسنا را دگرباره بر ایرانزمین خواهد گسترانید.

"کی باشدکه پیکی آید از هندوستان,

که (بگوید)آمد آن شاه بهرام از دوده کیان,

که (اورا) پیل است هزار,بر سران سر است پیلبان"

(آسانا, جاماسب جی,1371,ص190)

بنظر نگارنده در این خواب ایزد بهرام که ایزد یاری دهنده ارتشتاران است بعنوان حامی ساسان معرفی می شود و بیت شیوای شاهنامه که دو عنصر کلیدی پیل و شمشیر در آن آمده بر کارکرد بهرام به عنوان ایزد جنگ و جنگاوران تاکید می کند در خواب سوم که خود معبران آنرا بخوبی تشریح کرده اند, درخشیدن آتشکده های سه گانه زرتشتی که نشان سه طبقه اجتماعی ایران آنروزگار بودند به خانه ساسان کنایه از سرسپردگی هر سه طبقة اجتماعی و در واقع کل کشور به خاندان ساسان می باشند.

2-   واژه کنیزک:

 پاپک ساسان را به دامادی می پذیرد.« و پس دخت خویش به زنی داد و از ساسان باید بودن را، اندر زمان آن کنیزک آبستن بود و اردشیر ازش زاد (همان، بخش1، بند 20)

 « سپس دخت خویش را به زنی او داد و چنانکه باید بودن اندر زمان آن دخترک آبستن شد و اردشیر از وی بزاد» ( شکور، محمد جواد،1369 ، ص 177، بخش 1، بند2)

واژه کنیزک در اصل به معنی زن می باشد و جناب دکتر فره وشی بدرستی از همان شکل راستین استفاده کرده اند.اما جناب دکتر مشکورآنرا به واژه « دخترک » ترجمه کرده اند تا خواننده امروزی دچار سر در گمی نگردد. نگارنده به شخصه روش دکتر فره وشی را می پسندم چه خواننده را با متن درگیر نموده و حضور ذهن بیشتری را از او می طلبد.

واژگان در گذر زمان تغییر محتوای می دهند و واژگانی چون کنیزک و یا هنر امروزه به مفهومی متفاوت با اعصار کهن درک می کردند.چنانکه « هنر» در بیت معروف حکیم طوس معنایی یکسره متفاوت با برداشت امروزی ما دارد.

از ایرانیان نیست چندین سخن            سپه را چنین دل شکسته مکن

بدیشان چه باید ستاره شمر               به شمشیر جویند مردان هنر

(خالقی مطلق,جلال ,1388,دفتر چهارم, ص195, بیت8-387)

(برتلس,آ,1971, دفتر پنجم, ص258, بیت 2-381)

واژه هنر ( ) در فارسی باستان به معنی «آنچه نیک مردانه است » و در معنای عام آن مترادف با جنگ و جنگاوریست اما امروزه از آن به معنای Art"  " استفاده می شود.

3- غایب شدن ساسان از داستان: با تولد اردشیر, ساسان به یکباره از داستان محو می شود و پاپک نقش پدر اردشیر را بر عهده می گیرد. دکتر کتایون مزداپور در گفتاری تحت عنوان « نشانه های زن سالاری» (مزداپور، کتایون ، 1383، ص 208- 169)یکسری از ازدواجها در داستانهای کهن ایرانی را بر می شمرند که با دیگر ازدواجها فرق دارند در این ازدواجها این زن است که به خواستگاری مرد می رود ( در اینجا پدر زن چنین نقشی را ایفا می کند) و فرزند حاصله در خاندان زن باقی می ماند از برجسته ترین مثالهای ذکر شده در گفتار محققانه ایشان می توان به وصلت رستم و تهمینه و سیاوش و جریره اشاره نمود ایشان این گونه وصلتها را از نشانه های جامعه ای ما در سالار بر شمرده اند و از آنجائیکه در ایران پس از عصر آریایی چنین رویکرد وجود ندارد این را از خصوصیات اقوام بومی ایران و خصال پیش از آریایی ایشان می دانند. نگارنده بر آنست که چنانچه ساسان را پدر واقعی اردشیر دانسته و از فرضیه هایی که او را نیا و یا جد باستانی خاندان اردشیر می دانند صرفنظر نماییم آنگاه می توان به این نتیجه برسیم که در وصلت ساسان و دخت بابک نشانه هایی از ازدواجهای پیش آریایی مشاهده می شود. این گونه از ازدواج در بین النهرین نیز سابقه داشت و تحت عنوان «اریبو» (Erabu) از آنها نام برده می شود این گونه از ازدواج در شرایطی صورت می گرفته که خانواده زن ثروتمند و یا قدرتمند بوده و مایل به شراکت مرد بیگانه در ثروت و قدرت خود نبودند. و تعلق اردشیر به خاندان پاپک در شعار سپاهیان او در فتح دژ «هفتان بوخت» (هفتواد) مشخص می گردد. سواران که به کوه بودند، چون این از دژ دیدند به تاخت به بن دژ (به) یاری اردشیر آمدند، به گذار دژ افتادند و بانگ کردند که « پیروز، پیروز باد اردشیر، شاهنشاه پاپکان» (فره وشی، بهرام، 1354، ص 85، بخش8، بند 14)

4-دختر یا معشوقه اردوان ؟

 ظاهرا جناب دکتر فره وشی زنی را که همراه اردشیر از دربار اردوان فرار کرده دختر اردوان می دانند .رسم ازدواج با محارم در دوران اشکانی مسبوق به سابقه بوده و حداقل یک مثال از آن عهد بجا مانده (ازدواج فرهادک با مادر خویش، ملکه موزا) و ایشان ترجمه خود را در پاورقی آورده اند  .(فره وشی، بهرام ، 1354، ص 23)

اگرچه "خویدوده" در دوران اشکانی هیچگاه به اهمیت و تقدس عصر ساسانی نبوده اما نگارنده این جسارت را بخود می دهد که گفته ایشان را مخالف منطق روایی داستان بدانند بنظر می رسد که در کارنامه این کنیزک به واقع همانی باشد که امروزه ، آنرا معشوقه می نامیم چرا که در کارنامه از صفت « بشده بخت» که به همان معنی سیاه بخت امروزی ماست برای ذکر اردوان در این قسمت از داستان استفاده می شود.

« به شب، هنگامیکه اردوان « بشده بخت» بخفت آن کنیزک به نهان به نزدیکی اردشیر شد» (فره وشی، بهرام، 1354، ص 25 ، بخش 2، بند 3)

از این گذشته در فصول بعدی کارنامه چنین می خوانیم که اردشیر از پس کشتن اردوان , دخت او را بزنی گرفت تا با خاندان کهن پادشاهی نیز وصلت کرده و مشروعیت خود را فزونی بخشد در حالیکه اگر زن همراه او در هنگام فرار، دخت اردوان بود نیازی به وصلت با دختر دیگر اردوان جهت اینکار نبود. در شاهنامه نیز این زن دخت اردوان نیست بلکه بنده اوست.

یکی کاخ بود اردوان را بلند                        به کاخ اندرون بنده ای ارجمند

که گلنار بد نام آن ماهروی                        نگاری پر از گوهر و رنگ و بوی

(خالقی مطلق، جلال، 1388، ج 6، ص 148، بیت 15-214)

(برتلس، آ, 1971، ج7 ص 123 ، بیت 198- 197)

6- پانزده سالگی اردشیر:اردشیر در سن پانزده سالگی به دربار اردوان خوانده شد.پانزده سالگی سن جوانی آرمانی و آغاز کمال مرد است در روایات پهلوی همانگونه که چهل سالگی سن کمال و پختگی مرد بشمار می رود اما گذشته از این جوان پانزده ساله ششمین تجلی ایزد بهرام است. بهرام ایزد جنگ و همانگونه که بعداً خواهیم دید یکی از بزرگترین ایزدان حامی طبقة ارتشتاران و بخصوص ایزد حامی شخص اردشیر است در بهرام پشت می خوانیم که : « بسوی او ششمین بار بهرام اهورا آفریده در کالبد مرد پانزده ساله نورانی، روشن چشمان زیبایی با پاشنه ای خُرد درآمد.»

(پورداود، یشتها، ج 2، ص 122 ، کرده 6، فقره 17)

شدت علاقه اردشیر و نخستین پادشاهان ساسانی به این ایزد یاور جنگاوران از آنجا پیداست که سه پادشاهی که به فاصله کوتاهی بعد از شاپور اول بر تخت سلطنت تکیه زدند پسر بعد از پدر نام او را برخود داشتند یعنی بهرام اول فرزند شاپور و بهرام دوم و سوم که فرزند و نوه او بودند. به گمان نگارنده در این قسمت از کارنامه بروجه حمایت گرانه این ایزد بصورت غیر مستقیم تاکید شده .

7- گریز اردشیر:

در گریز اردشیر از دربار اردوان بین کارنامه و شاهنامه تفاوتی وجود دارد که بسیار حائز اهمیت است و به گمان نگارنده از نکات کلیدی در تعیین قدمت  متن اصلی مورد استناد هر یک از ایشان است بطور معمول کارنامه را بر گرفته از متنی متاخر تر از متن شاهد شاهنامه می دانند اما در این قسمت از کارنامه که بدست مارسیده از نکته ای سخن رفته که به نظر نگارنده جای بررسی بیشتری دارد.

در گریز از دربار، اردشیر و همراه وی به دیه ای می رسند در کنار دیه دو زن او را از آسودن بر حذر داشته و به تعجیل و رفتن بسوی دریا تشویق می نماید"(16) ایدون گویند که اندر شب فراز به دیهی آمد و اردشیر ترسید که مگر مردم ده ببینند، شناسند و گرفتار کنند، نه اندر ده، به بکسته دیه گذشت.

(17) و آمد، دو زن نشسته دید و آن زن بانگ کرده که: مترس اردشیر کی بابکان از تخمه ساسان، ناف دارای شاه! چه رسته ای از هر بد، کس تو ( را ) نتوان گرفتن،و ترا خدایی ایرانشهر بسیار سال باید کردن. (18) بشتاب تا به دریا و چون نیز دریا به چشم ببینید مپایید، چه، چونت چشم به زره افتد، از دشمنان بی بیم باشی» (فره وشی، بهرام، 1354، ص 5-34 ، بخش 3، بند18-16)

اما در شاهنامه این وظیفه بر عهده دو مرد جوان است.

چو هر دو رسیدند نزدیک آب           به زردی دو رخساره چون آفتاب

همی خواست آید فرود اردشیر                دو مرد جوان دید بر آبگیر

جوانان به آواز گفتند زود                         عنان و رکبیت  بباید بسوی

(خالقی مطلق، جلال، 1388، ج 7 ص 5-154 ، یت 312-310)

(برتلس، آ، 1971 ، ج7، ص128، بیت 294-292)

دلیل این تضاد در چیست؟ نگارنده بر آنست که روایت کارنامه کهن تر و صحیح تر است چه در اینجا بطور مشخص زن هشدار دهنده ,ایزدبانو" آناهیتا "ست که اردشیر و خاندانش وظیفه کهانت معبد او را دراستخربر عهده داشته اند و در عملی که به وضوح با کار کرد این ایزد بانو به عنوان ایزد آبهای جاری همخوانی دارد، اردشیر را به سمت آب روان (زره را می توان دریا , رود بزرگ و یا حتی آبگیر وسیع در نظر گرفت کما اینکه اندکی بعد می بینیم که بنا به متن شاهنامه, اردشیر در کنار آبگیری سکنا می گزیند) و پناه جستن در کنار آن (در واقع در پناه خود گرفتن ) گسیل می کند آناهیتا ایزد بانوی محبوب نخستین پادشاهان ساسانی است و حتی نرسی فرزند شاپور اول در نقش برجسته خود در نقش رستم, حلقه قدرت را از دست او دریافت می کند او« مقدسی که فزاینده مملکت است» (پور داود، ابراهیم، یشتها، ج1،ص 233، کرده 1) نامیده می شود و حکیم توس , اردشیر را به او تشبیه می نماید.

که شیر ژیانست هنگام رزم                     به ناهید ماند به هنگام بزم

(خالقی مطلق، جلال،1388, دفتر ششم، ص 143، بیت 244)

(برتلس، ی،1971, دفتر هفتم، ص 119 ، بیت 126)

در شاهنامه, دو مرد جوان وظیفه هشدار و انذار اردشیر را بر عهده می گیرند بطور معمول چنین وظیفه ای بر عهده ایزد سروش(سرئوشه)  قرار داده می شود.سروش همچون مهر و همراه با او از ایزدان مورد علاقه ارتشتاران و جنگاوران است. هفدهمین روز از هر ماه به نام اوست و او سوار بر گردونه ای که توسط 4 اسب زرین سم کشیده می شود هر شب 3 بار به دور زمین می گردد .او برقرار کننده صلح و فتح است که جنگ و ستیزه را در هم می شکند(سروش پشت  کلمه4، فقره 1)

ایزد همراه سروش, ایزد نریوسنگ (نئیریو سنگهه) است که در سروش پشت کلمة 1 فقره 8 نام او همراه سروش آمده او پیک اهورا مزداست و کارکردی شبیه جبرئیل در میتولوژی های سامی دارد.

با توجه به کار کرد هر یک از ایندو ایزد می توان دو مرد جوان آمده در شاهنامه را ایزد سروش و نریوسنگ دانست. نگارنده فرضی دیگر نیز با توجه به مصرع دوم بیت

چوهر دو رسیدند نزدیک آب                 به زردی دو رخساره چون آفتاب

در نظر دارد که شاید و البته شاید یکی از دو ایزد مزبور ایزد مهر باشد اما این فرضی بعید است و تنها بعنوان جرقه ای برای پژوهشهای آینده مطرح گردیده است درکل با توجه به نقش مهم آب در پناه دادن به اردشیر و اینکه ایزد سروش ارتباطی بارزی با این عنصر حیاتی ندارد و بر عکس این ایزدبانو آناهیتاست که نقشی بسیار نزدیک و در هم تنیده با آب داشته و از آن گذشته اردشیر و خاندانش ارتباطی نزدیک با معبد آناهیتا در استخر داشته اند به گمان نگارنده منطقی تر است که روایت کارنامه را ارجحتر شمرده و به همین دلیل آنرا کهنتر از منبعی بدانیم که شاهنامه از آن استفاده کرده است.

تنها در گذر زمان و کاستن از نقش زنان و ایزد بانوان مونث است که نقش و کارکرد آناهیتا از حماسه های ملی مان گم گشته و محو می گرددوجای خود را به ایزدی مذکر می دهد.

8- مسیر گریز اردشیر از دربار اردوان

بنا به شاهنامه دربار اردوان در ری قرار داشته به موجب متن کارنامه که بصورت کاملاً مشخص و واضحی غلط است، پایتخت او شهر استخر بود لذا ما می توانیم فرض شاهنامه را درست تر بشماریم اما در این مرحله با این مشکل روبرو می شویم که اصولا اشکانیان هیچگاه ری را به عنوان پایتخت بر نگزیدند و از سده های میانی حکومت خود همواره در غرب قلمرو خویش سکونت می گزیدند. از استیلای اردوان که سخت درگیر سرکشی های درون خاندانی و قیام شاهکان محلی بود بر سلوکیه که پایتخت وشهری آزاد و دارای سنتهای" پولیس" های یونانی بجا مانده از دوران سلوکی بود و همواره با سرکشی های خود برای پادشاهان اشکانی ایجاد زحمت می کرده اثری نداریم اما از طرفی درداستان اردشیر به بیتی بر می خوریم با این مضمون:

جوان نامه برخواند،خرسند گشت          دلش سوی نیرنگ واروند گشت

(خالقی مطلق ، جلال،1388, دفتر ششم، ص 147، بیت 210)

می دانیم که اروند رودیست که اکنون بنام شط العرب نامیده می شود و این رود در مسیر پیمایش از ری به پارس قرار ندارد از طرف دیگر مسیر، پیمایش اردشیر بسوی خلیج فارس است و ما می دانیم که وی در این مسیر روستایی بنام « بوخت اردشیر» بنا کرده که اینک بوشهر نامیده می شود اینگونه به ذهن نگارنده می رسد که اردشیر از سلوکیه که تخت گاه اشکانیان بود عازم جنوب عراق امروزی شده از اروند گذر کرد و برای گریز از نیروهای اشکانی مستقر در پارس عازم سواحل خلیج فارس گشته و از آنجا و پس از جمع آوری عده و عده عازم استخر که مرکز پارس بوده شده است. به عبارت دیگر مسیر گریز اردشیر مسیر شمالی- جنوبی نیست بلکه مسیری شمالغربی- جنوبشرقی است که لازمه طی این مسیر عبور از رودخانه بزرگ و پر آبی همچون اروند است. که نیاز به  قایق دارد.

بیامد به دریا هم اندر شتاب             به هر سو بر افکند زورق برآب

(خالقی مطلق، جلال، 1388,دفتر6، ص 156 ، بیت 342)

(برتلس، آ،1971, دفتر7، ص 130، بیت 324)

در ادامه متوجه می شویم که این مکان دریا نیست بلکه آبگیریست

ز آگاهی نامدار اردشیر                        سپاه انجمن شد بر آن آبگیر

(خالقی مطلق، جلال،1388 دفتر6، ص 154، بیت 343)

(برتلس, آ,1971,دفتر 7, ص130, بیت325)    

  از سوی دیگر باید به یاد داشت که برخی از قهرمانان اساطیری شاهنامه برای رسیدن به قدرت نیاز به عبور از رودخانه ای داشته اند که خود نمادی از «ور» تر است یعنی اینان با عبور از رود همچون عبور سیاوش از آتش، پاکی تن و جان و یاری ایزدی را به نمایش می گذارند. بهترین مثال را می توان در عبور فریدون از اروند و رهسپار کاخ ضحاک شدن و نیز در عبور کیخسرو از جیحون و رفتن به خاک ایران و دیدن نیای پدری و تکیه زدن بر تخت ایران دید . با توجه به رسیدن به عصر تاریخی در اینجا ما کمتراثری از اعمال خارق العاده قهرمان دیده و تنها به اشاراتی در این رابطه بر می خوریم.            

9- فره ایزدی (کیانی) یا ایزد بهرام؟

 در گریز اردشیر از نزد اردوان به همراه شدن قوچی(در ترجمه دکتر مشکور« بره» ) با او اشاره می رود که در داستان , تحت عنوان فر یزدانی یا کیانی از آن نام برده می شود. نخست به این نکته اشاره شود که نگارنده ترجمة دکتر فره وشی را با منطق داستان سازگارتر می دانم( جدا از اینکه واژه « راک » به معنی قوچ است و در شاهنامه از این حیوان  با عنوان غرم که به معنی میش یا قوچ کوهی است نام برده شده

به دم سواران یکی غرم پاک        چو اسبی همی بر پراگند خاک!

(خالقی مطلق، جلال,1388، دفتر6، ص 154، بیت 298)

 (برتلس, آ,1971,دفتر 7, ص127, بیت280)  

اما دکتر مشکور این واژه را به صورت « رک-ی- » نوشته و در ترجمه آنرا بصورت «بره» آورده است و طبیعی است که «بره» نمی تواند همپای اسبی تیزپا بدود.) حال با استناد به ترجمه دکتر فره وشی به یکی از کارکردهای اسطوره ای ایزدان در کارنامه بر می خوریم. گفتیم که ایزد بهرام ایزد جنگ و جنگاوری و یکی از ایزدان محبوب خاندان ساسانی است .پنج تن از پادشاهان این سلسله بنام اویند و این علاقه در ابتدای تاسیس خاندان ساسانی بوضوح بیشتر است چه همانگونه که قبلاً گفته شده سه پادشاهی که به فاصله اندکی پس از شاپور اول بر روی کارآمدند پسر بعد از پدر به نام او بودند.

همچنین قوچ هشتمین تجلی ایزد بهرام است.

« بسوی او هشتمین بار بهرام اهورا آفریده در کالبد میش گشن دشتی زیبایی با شاخهای پیچ در پیچ درآمد.» (پور داوود، 2536 ، ص 124، کرمه 8، فقره23)

در سنگ نگاره بهرام دوم در نقش رستم، بهرام دوم در کنار فرزندانش نشان داده شده که یکی از ایشان که گمان می رود بهرام سوم آینده باشد کلاهی به شکل قوچ بر سر دارد و این گواهی دیگری بر نقش حمایتی این ایزد در نزد خاندان ساسانی است. حال با استناد به دلایل گفته شده و ذکر صریح رسیدن قوچ به نزد اردشیر آیا می توان فره مزبور را همان ایزد بهرام بر شمرد؟

در شاهنامه نیزدر توصیف این قوچ چنین آمده

چنین داد پاسخ که این فراوست       به شاهی و نیک اختری پر اوست

(خالقی مطلق، جلال,1388، دفتر6، ص 154، بیت 300)

 (برتلس, آ,1971,دفتر 7, ص128, بیت282)  

از این بیت چنین بر می آید که در اینجا قوچ نماد" خوره "یا فرایزدی نیست بلکه او مختص به اردشیر است که در دست یافتن او به شاهی، حامی و یاور اوست به عبارت دیگر در این بخش از داستان قوچ نماد ایزد حامی اردشیر و خاندان اوست. ایزدی که کامه و خواست جنگاوران مومن بخود را بر می آورد و اردشیر به شکرانه او به هر شهری که پا می نهد و یا بنیان می گذارد آتشی می نشاند

نگارنده به اینکه آتش بهرام کنایه از «آتش بزرگ» است بخوبی واقف است اما تکرار نشاندن آتش بهرام در تمامی شهرها و حتی نقاط پرت و دور افتاده آدمی را به این فکر می اندازد که شاید در کارنامه همه موارد ذکر شده به معنی «آتش بزرگ» نباشد بلکه گاه به معنای آتش نشانده شده، به بزرگداشت این ایزد محبوب اردشیر و خاندانش باشد.

10- داستان کرم هفتان بوخت (هفتواد)

داستان کرمی خرد که به اژدهای سترگی تبدیل می گردد و" فر" وبختی که برای خاندان و شهر پرورش دهنده خود در بر دارد از جذابترین و دلکش ترین بخشهای کارنامه است

اردشیر به برداشتن کرم و آیین ستایش او کمرمی بندد و پس از کشمکشی در نهایت موفق به نابودی کرم و از بین بردن آیین پرستش او می شود. "به نظر هنینگ  ریشه شناسی نام پادشاه شکست خورده نشان دهنده  عنوان قدیمی است که برای توصیف خاوند فئودال هفتمین قسمت یک استان  بکار می رفته(*haptaha-pātā > haftaxōpāt > *haftaxōbād > *haftobād > haftwād). این بخش از حکایت بوضوح در بخش جنوبیتر فارسی و در نزدیکی مرزهای کرمان می گذرد ودرباره جزئیات نامهای جغرافیایی که به آنها اشاره شده توسط هنینگ بحث شده و مورد شناسایی قرار گرفته اند (1968, pp. 140-43; cf. Grenet, 2003, pp. 31-33) که تا حدود متکی  بر کار اولیه مارکوارت بنام «کاریان»است که نشاندن آتش آدور فرنبغ، آتش روحانیون ، را در این منطقه میدانسته و بنابر گفته محقق آلمانی افسانه کرم از مجاورت با فرقه « ناگا » هندی منشا گرفته که مانند « خاری در چشم» روحانیت زرتشتی بود." ( چرتی ,کارلو جیوانی , 2012,جلد 15,صفحات588 – 585)

اما کرم کنایه از چیست؟ در حفریات جیرفت و کلن در تمدنهای پیش آریایی این کهن بوم ما با بسیاری از نقشهای مارگونه روبرو می گردیم در روایات آریایی نیز این حیوان مرموز نقشی بسزا ایفا می کند اژی دهاک معروفترین چهرة آریایی این جانور است و مار سه سر جام حسنلو را می توان از معروفترین نقش نگاره های پیش آریایی نامید که شباهت حیرت آوری را بین این دو می توان مشاهده نمود.« شاهان یا خدایان عیلامی بویژه بر تختی نشسته اند که پایه های آن به شکل مار چنبر زده است و سر مار را شاه یا خدا در دست دارد ، به نشانه درآورند زمان به توانمندی و آفریدن عالم در زمان

توانمند.»

(مزداپور، کتایون، 1383، ص 225، به نقل از مجید زاده، تاریخ و تمدن ایلام، ص 162 (تصویر 95) و ص 199 (نقش صخره ای کورانگان))

در روایت کارنامه, اردشیر برای کشتن کرم روی گداخته به کام او می ریزد و کرم را که به فرموده حکیم توس در درون جعبه ای قرار دارد از بین می برد کرم اندرون جعبه که خصالی همچون پوست سیاهش او را به ماری شرزه شبیه می کند ما را به یاد اژی دهاک به بند کشیده در بن کوه دماوندی می اندازد. که کنایه از اژدهای زمان است چه از دیر باز مار را نمادی از زمان دانسته اند.

« هرگاه نام اژدها یا مار را بر اسطوره هزاره ها و دوازده هزار سال عمر گیتی بیفزایم، زمان توانمند، یعنی دوازده هزار سال، برابر خواهد بود با اژدهای زمان که اسیر است و زمان بیکران اژدهای رسته از بند است که با رهایی او گیتی نابود می گردد: اژدهای اسیر زمان ، همان زمان توانمند در متون پهلوی است که دوازده هزار سال اسارتش به دراز می کشیده و سپس زمان به بیکرانی می پیوسته و اژدهای زمان، چونان زمان آغازین و پیش از آفرینش گیتی، به صورت بی شکل و آزاد در می آمده است و بیکران می شده است. زمان بیکران واژدهای آزاد از بند اسارت به معنای انهدام و نابودی عالم است»                           (مزداپور، کتایون، 1383، ص 225)

با چنین تلقی، عمل اردشیر در کشتن کرم هفتان بوخت همچون عمل فریدون در به بند کشیدن" اژی دهاک" عملی بود در جهت پیش گیری از هرج و مرج گیتی و نابودی جهان خود آفریده. چه کرم اندرون جعبه همچون زمان توانمند در قید است و اگر از قید آزاد گردد، دست به آشوب و نابودی جهان خواهد زد و چونان روز بازپسین که ایزدان سوراخ گیتی را که اهریمن از آن به خارج رانده شده به روی مذاب می گیرند اردشیر نیز اهریمنی پلشت را به روی مذاب از هم میدرد.  از اینروست که عمل اردشیر در کنه خود کنشی حماسی و مزدایاورانه است و شکرانه رستن گیتی از اهریمن زمان, بر نشاندن آتشکده ای بزرگ است که آتش بهرامش خوانند. در این داستان ما ترکیب روایات بومی و آریایی را می بینیم و جا دارد به شاهنامه توجه ویژه ای مبذول داریم که با دقت در خود ستایشی رگه های بسیاری از این عنصر بومی را در خود حفظ نمود منجمله می توان به رگه هایی از آئین عیاری در داستان هفتواد اشاره نمود از داستان انداختن تیر بر سفره چاشت اردشیر که در کارنامه نیز آمده تا نام « شاهور» که پسر ارشد «هفتواد» است و در داستانهای عیاری چونان داستان سمک عیار آمده و همگی از فرهنگ پهلوانی بومیی حکایت دارند که یکسره از پهلوانی رسمی و درباری جداست و خود جای بررسی مفصلتری دارد.( مزداپور, کتایون, 1383, ص 234-233) شاهکار فردوسی حاوی قطعه ای طولانیست که کرم را به نخریسی(از پنبه) متصل می کندکه در کارهای پارسی میانه کاملا غایب است

"گرنت" (2003, p. 34)نشان داده که این ممکن است به نحوی منعکس کننده افسانه های مرتبط با تولید ابریشم باشد( چرتی ,کارلو جیوانی , 2012,جلد 15,صفحات588 – 585)

11- پاره های پایانی کارنامه بشکل جالب توجهی گرته برداری از یکدیگرند چه زایش شاپور و شناسایی او توسط اردشیر در شاهنامه و نیز زایش اورمزد و شناسایی او توسط اردشیر شبیه یکدیگر است اگرچه داستان شناسایی شاپور در کارنامه به تفصیل نیامده اما نگارنده ، گمان می دارد که داستان شناسایی اورمزد توسط اردشیر قسمتی الحاقی است که توسط اورمزد و یا هوادارانش به کارنامه الحاق گردیده چه در کارنامه چنین آمده که ایران به عهد اورمزد به تمامی در اختیار ساسانیان درآمد. « پس از آن چون هر فرد به خداوندی رسید همگی ایران شهر باز به یک خدایی توانست آوردن و سرخدایان کسته کسته را، هرمزد به فرمان برداری آورد» (فره وشی، بهرام، 1354 ص 135، بخش 13، بند 19)

از آنجائیکه دو شاهنشاه پیش از اورمزد یعنی اردشیر و شاپور اول هر دو شاهانی بسیار مقتدر بودند و شاپور لقب شاهنشاه ایران و انیران را بر خود نهاده بود. و با توجه به اینکه اورمزد زمانی کمتر از دو سال (به روایت شاهنامه 1 سال و 4 ماه) بر تخت بود چنین ادعایی بیش از حد گزافه است و گمان می رود که برای مشروعیت بخشیدن به حکومت نه چندان استوار او این قسمت جعل و به کارنامه اضافه شده باشد.

12- کارنامه کهنترین متن پهلوی در دسترس است که در آن از اقوام کنونی ایرانی سخن رفته. نام بردن از اقوام کرد( که پیش از این در داستان ضحاک در شاهنامه از ایشان نام برده شده بود)  و دیلم از نکات جالبی ست که می توان در خوانش این اثر سترگ به آنها اشاره نمود. "چرتی" در مدخل "کارنامه اردشیر پابگان " در فرهنگ ایرانیکا, نام کرد رادر دوره پیش از اسلام نه اسم قومی خاص بلکه اسمی عام برای تمامی اقوام عشایری میداند( چرتی ,کارلو جیوانی , 2012,جلد 15,صفحات588 – 585).

 

 

کتاب شناسی:

 

1-     مسعودی, ابوالحسن علی بن حسین, مروج الذهب, ترجمه : ابوالقاسم پاینده, تهران, شرکت انتشارات علمی و فرهنگی, چاپ چهارم:1370

2-     ویسهوفر, ژوزف, ایران باستان(از 550 پیش از میلاد تا 650 پس از میلاد), ترجمه: مرتضی ثاقب فر, تهران, ققنوس,چاپ سوم : 1378

3-     مزداپور,  کتایون, داغ گل سرخ و چهارده گفتار دیگر درباره اسطوره, تهران, اساطیر, چاپ اول:

1383

4-الندیم , محمد بن اسحاق, الفهرست, ترجمه : محمد رضا تجدد, تهران, امیرکبیر, چاپ سوم:1366

5- پورداود, ابراهیم, یشت ها, بکوشش:بهرام فره وشی, تهران, انتشارات دانشگاه تهران, چاپ سوم:

2536 شاهنشاهی

6- آسانا, جاماسب جی دستور منوچهر جی جاماسب, متون پهلوی, گزارش : سعید عریان, تهران, کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران, چاپ اول: پائیز 1371

7- مشکور, محمد جواد, کارنامه اردشیر بابکان, تهران, دنیای کتاب, چاپ اول: 1369

8- فره وشی, بهرام, کارنامه اردشیر بابکان, تهران, انتشارات دانشگاه تهران, چاپ پنجم: 1390

 9- چرتی, کارلو جیوانی,مدخل کارنامه اردشیر پابگان, فرهنگ ایرانیکا, جلد پانزدهم , پانزدهم دسامبر 2011( از فرهنگ آن لاین ایرانیکا, ویرایش 24 آپریل 2012 استفاده گردید)

10- فردوسی, ابوالقاسم, شاهنامه , به کوشش جلال خالقی مطلق, تهران, مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی, چاپ دوم: 1388

11- فردوسی, ابوالقاسم, شاهنامه ,به تصحیح آ. برتلس , زیر نظر ع . نوشین, مسکو,اداره انتشارات دانش شعبه ادبیات خاور,1971

12- فرای, ریچارد . ن, تاریخ سیاسی ایران در دوره ساسانی (تاریخ ایران کمبریج, جلد سوم, قسمت اول) زیر نظر جی.آ.بویل, ترجمه: حسن انوشه, تهران , امیرکبیر, چاپ اول: 1368

13- رواقی, علی, فرهنگ شاهنامه, تهران, فرهتگستان هنر جمهوری اسلامی ایران –موسسه متن, چاپ اول: بهار 1390