نگاهی به تاریخچه باستانشناسی در ایران به همراه گزارشی مختصر از سایتهای باستانشناسی مارلیک و کلورز
نگاهی به تاریخچه باستانشناسی در ایران به همراه گزارشی مختصر از سایتهای باستانشناسی مارلیک و کلور
کاوش و حفاری مناطق باستانی در ایران، جهت
یافتن آثار کهن و عتیقه جات خصوصاً سنگهای گرانبها و ظروف زرین و نقرهای قدمتی
200 ساله دارد اما باستانشناسی به معنی واقعی آن با حفاریهای هئیت فرانسوی در سال
1885 میلادی و به سرپرستی مارسل دیولافوآ در شوش آغاز گردید.(معصومی،1389، 30)
روند حفاریهای گروههای خارجی تا سال 1306 ه.ش ادامه پیدا کرد در این سال مجلس
شورای ملی وقت اقدام به ممنوعیت این حفاریها نمود. اما تا زمانیکه نخستین هئیت
باستان شناسی ایران در مارلیک به فعالیت پرداخت کاوشها همچنان توسط هئیت های خارجی
و یا جویندگان غیر قانونی عتیقه صورت می
گرفت. در سال 1340 دکتر عزت ا.. نگهبان نخستین کاوش علمی را در منطقه مارلیک
(چراغعلی تپه) رودبار انجام داد (نگهبان، 2536 ،10) و از آن پس راه برای کاوشهای
باستان شناسی هموار گردید. در ادامه کاوشهای باستانشناسی در این منطقه علی حاکمی
نیز درسالهای 1346تا1350 اقدام به کاوش در منطقه کلورز کرد (OHTSU). تا قبل از بررسی های علمی یاد شده
آثار بدست آمده در گیلان تحت عنوان کلی «املش» دسته بندی میشدند و مطالعات مناسبی
در این زمینه صورت نگرفته بود اما اکنون دیدگاهی به نسبت شفافتر نسبت به تاریخ کهن
این خطه زرخیز بوجود آمده است.
واژگان کلیدی: ایران، باستانشناسی، پیله قلعه، جلالیه، کلورز، مارلیک.
مقدمه باستانشناسی نوین در ایران با کاوشهای هئیت
های فرانسوی در اواخر قرن بیستم آغاز گردید. دولت فرانسه در سه قرارداد متوالی که
با دولت وقت ایران در زمان حکومت ناصرالدین شاه و سپس مظفرالدین شاه امضا کرد،
موفق گردید تا انحصار کشف و خروج آثار باستانی را از ایران بدست بیاورد. عمده
فعالیت فرانسویها در شوش و دشت سوسیانا بود و موفق به یافتن بسیاری از آثار
گرانبهای دوران کهن همچون استل های نارام سین و حمورابی گردیدند. با وجود لغو قراردادهای فوق الذکر توسط
مجلس شورای ملی در سال 1927 کاوشهای دیگری توسط هئیت های اروپایی و آمریکایی صورت
گرفت که از مهمترین آنان می توان به کاوشهای هرتسفلد در تخت جمشید اشاره نمود
باستانشناسی ایران با تأسیس اداره کل باستانشناسی ایران وارد فاز اجرایی شد و
نخستین فعالیت مستقل یک گروه ایرانی به سرپرستی دکتر عزت ا... نگهبان در منطقه
مارلیک صورت گفت. مارلیک و نواحی مجاور آن که در دامنه کوه زیبای درفک قرار دارند
از دوران اولیه عصر آهن مامن و پناهگاه قومی بوده که نفوذ آن در گستره وسیعی از
آذربایجان تا مازندران قابل مشاهده است. آثاربجا مانده از این تمدن که متعلق به
اواخر هزاره دوم تا اوایل هزاره اول پیش از میلاد بوده حاکی از آشنایی ایشان با
فنون و مهارتهای جالب توجهی است که از مهمترین آنان می توان به زرگری و ساخت ظروف
زرین و نقره ای اشاره نمود. دیگر تمدنی که متاخرتر از تمدن مارلیک بود
و در ساحل مقابل آن و در غرب سفیدرود بنیان گذاشته شده تمدن تپه کلورز بود این
تمدن که مربوط به اوایل هزاره اول پیش از میلاد و حدوداً قرون 7 و8 بود تا دوران
اشکانی در 3 مرحله به حیات خود ادامه داد و کاوشهای صورت گرفته توسط هئیت مختلط
ژاپنی- ایرانی بر روی آن، جالب توجه می باشد. تاریخچه باستانشناسی در ایران حفاریهای غیرمجاز یا آنگونه که در گذشته به
آن «تیلهکنی» میگفتند از دوران
آقامحمدخان قاجار(1210 ه.ق) در شهر ری مرسوم بود در دوران فتحعلیشاه برای این افراد
محدوده ای در نظر گرفته شد که با حفر خندق کم عمقی از مناطق حفاران دیگر جدا می
شد. این امر موجب رواج این پیشه گردید وآثار بدست آمده به خریداران که اکثراً از
یهودیانی بودند که با خارجیان در ارتباط بودن فروخته میشد . در سال 1883 دولت
فرانسه موافقت ناصرالدین شاه را مبنی بر اعطای اجازه حفاری در شهر باستانی شوش اخذ
کرد و مارسل دیولافوا در سال 1885، رسماً
حفاری شوش را آغاز کرد و آثار بدست آمده را بدون توجه به مفاد قرارداد منعقد شده
به پاریس انتقال داد. در پی اعتراض دولت ایران و گفتگوهای صورت گرفته نهایتاً در
سوم مه 1895 مطابق با 16 ذیقعده 1312 قراردادی بین ایران و فرانسه در قبال مبلغ
000/10 تومان و در 8 فصل تنظیم و به امضای طرفین رسید. بنابراین قرارداد انحصار کشف آثار عتیقه در
سرتاسر خاک ایران به فرانسه اعطا گردید با این قید که آثار ساخته شده از جنس طلا و
نقره متعلق به دولت ایران و نصف آثار حجاری، مجسمه ها و خطوط (ظاهراً منظور کتیبه
ها باید باشد) متعلق به ایران می بود. پس از مرگ ناصرالدین شاه در ذیقعده 1313
فرانسویان نتوانستند از این قرارداد بخوبی استفاده کنند. با به قدرت رسیدن
مظفرالدین شاه در 11 اوت 1900 (14 ربیع الثانی 1318) امتیاز نامه ای از سوی دولت
ایران به فرانسویها داده شد که موجب گردید تعداد زیادی از آثار مکشوفه در شوش به لوور
منتقل شوند و این ناشی از آن بود که بنا به فصل هشتم این امتیازنامه، بازدید از اشیا کشف شده در داخل کشور ممنوع و
تنها در گمرک می توانستند آنها را ببینند وفرانسویها از این ماده نهایت استفاده را
کردند . این قرارداد در 1927 (اردیبهشت 1306) در مجلس شورای ملی لغو گردید و در
مقابل قرار گردید تا دولت یک فرانسوی را به ریاست موزه و کتابخانه ای که در تهران
احداث خواهد کرد بگمارد. در پی این توافق آندره گدار آرشتیکت فرانسوی در سال 1308
رسماً کارش را در تهران آغاز کرد و نقشه ساختمان موزه ایران باستان و کتابخانه ملی
ایران را تهیه کرد (معصومی، 1389، 38-30) حضور هیئتهای خارجی دیگردر ایران حضور هئیتهای خارجی در ایران که توسط هئیت
فرانسوی آغاز گردید و به نمایش در آمدن آثار کشف شده در شوش توسط مارسل دیولافوآ
در موزه لوور موجب جلب توجه بیشتر محققین غربی به ایران گردید به طوری که اغلب
دانشگاه ها و موزه های خارجی در فاصله بین دو جنگ جهانی اول و دوم، داوطلب فعالیت
در ایران بودند. معروفترین هیئتهای فعال در این برهه زمانی عبارت بودند از: هیئت های قرانسوی: در این
میان فرانسویها همچنان به کاوشهای خود در
شوش ادامه میدادند که در این میان ریاست هئیت فرانسوی چندین بار عوض گردید. ریاست این هئیت در سالهای 1885- 1889 با
دیولافوآ در سالهای 1900- 1912 با ژاک دمورگان در سالهای 1928- 1945 با رولند دمکنم و در سالهای 1945- 1968 با رومن گیرشمن
بود. در ضمن هئیت علمی
موزه لوور و مرکز ملی تحقیقات فرانسه بطور مشترک «ژان پرو» را مامور کاوش در شوش
نمود که این مأموریت در فاصله سالهای 1968 تا 1976 ادامه پیدا کرد و نهایتاً نتیجهکاوشهای
120 ساله فرانسویها در شوش، در 40 جلد کتاب تحت عنوان «خاطرات هئیت باستانشناسی فرانسوی
در شوش» ، در پاریس به چاپ رسید. گیرشمن در
سالهای 2- 1931 در تپه گیان، تپه جمشیدی و تپه بدهورا هر سه در نهاوند دست به کاوشهایی زد. او در
سالهای 1933، 1934 و 1937 در تپه سیلک کاشان و نیز در سالهای بعد در بیشابور
کازرون ، فیروزآباد فارس، تنگ پیرای شوشتر، نقش رستم و نقش رجب و از همه مهمتر در
سالهای 1951- 1962 در چغازنبیل دست به حفاری زده و معبد چغازنبیل را از زیرخاک
درآورد. هئیتهای انگلیسی: سر
ویلیام لونتوس در فاصله سالهای 1849- 1853 نخستین کاوشهای علمی را در شوش انجام
داد وآثاری را نیز به همراه خود به لندن برد. سر اورل استین در فاصله سالهای 1916
تا 1940 اقدام به کاوشهایی در مناطق مختلف ایران کرد که از مهمترین آنها می توان
به کوه خواجه در سیستان و تل ابلیس کرمان و تپه حسنلو در 7 کیلومتری شهر نقده
اشاره نمود. موسسه باستان شناسی انگلستان نیز در فاصله 1967- 1977 در توشیجان تپه
همدان (نزدیک جوکار ملایر) آثار دوره مادی را از زیرخاک بیرون آورد. هئیت های آمریکایی:
معروفترین کاوش باستانشناسی که توسط آمریکایی ها در ایران صورت گرفت بررسی تخت
جمشید توسط تیم تحقیقاتی دانشگاه شیکاگو به ریاست ارنست هرتسفلد بود که از سال
1930 تا 1936 بطول انجامید این عملیات تا 1939 به سرپرستی اریخ اشمیت ادامه یافت.
بعد از جنگ جهانی دوم حفاری علمی تخت جمشید تحت سرپرستی اداره کل باستانشناسی
ایران قرار گرفت و بنگاهی بنام «بنگاه علمی تخت جمشید» به ریاست علمی سامی تشکیل
شد که وی به مدت 21 سال در تخت جمشید کاوش نمود. هئیت دانشگاه شیکاگو در سرخرم استان، تپه
گیان، جزیره خارک و چغامیش خوزستان نیز حفاریهایی کرد. هئیت علمی باستانشناسی موزه دانشگاه
پنسیلوانیا نیز به ریاست اشمیت، در چشمه علی شهر ری (1934- 1935) و به ریاست
هرتسفلد، در تپه حصار دامغان (1930) دست به کاوش زد. از دیگر هئیت های
خارجی می توان به هئیت های آلمانی، ایتالیایی، ژاپنی و.. اشاره نمود که تا سال
1978 و پیروزی انقلاب در ایران مشغول فعالیت بودند. بعد از پیروزی انقلاب از تعداد و دامنه کاوشهای باستانشناسی خارجی بشدت
کاسته شد. (همان، 70-55) بنیانگذاری باستانشناسی ایران: «انجمن آثار ملی» در سال 1301 تشکیل و بعد
از انقلاب به «انجمن آثار و مفاخر فرهنگی» تغییر نام داد. این انجمن در ابتدا
سخنرانیهای مربوط به آثار تاریخی ، ادبیات و هنر ایران را بصورت جزوه و کتاب
منتشر می کرد اما بعدها احداث بناهای یادبود و آرامگاه شاعران و بزرگان را در
فهرست وظایف خود وارد نمود که معروفترین آن احداث آرامگاه فردوسی در سال 1313 در
توس و برگزاری کنگره هزارمین زادروز فردوسی بود. احداث آرامگاه ابن سینا در 1330 و
برگزاری هزارمین زادروز این دانشمند برجسته در 1331 در همدان و نیز احداث آرامگاه
های خیام، عطار، کمال الملک و ... از دیگر اعمال مهم این انجمن بود. در
12 آبان 1309 «قانون حفظ عتیقات» به تصویب مجلس رسید و باستانشناسی کشور شکل گرفت.
در سال 1315 ساختمان موزه ایران باستان به پایان رسید و «دایرة عتیقات» به آنجا
منتقل گردید. بعد از مدتی به «اداره آثار باستانی» و سپس به «اداره کل باستانشناسی
ایران» تغییر نام داد و از سال 1350 به بعد «مرکز باستانشناسی ایران» نامیده شده و
بعد از انقلاب آنرا «سازمان میراث فرهنگی کشور» نامیدند. (معصومی،1389 ،42-39) در
سال 1336 نخستین گروه از دانشجویان باستانشناسی از گروه باستانشناسی دانشکده
ادبیات دانشگاه تهران فارغ التحصیل شدند و در سال 1338 به کوشش دکتر عزت ا...
نگهبان که از خارج به ایران بازگشته بود موسسه باستان شناسی تاسیس شد که از سال
40- 1339 در دوره کارشناسی ارشد دانشجو پذیرفت و در همان سال 1340 نخستین برنامه
حفاری علمی موسسه باستان شناسی دانشگاه تهران و اداره کل باستان شناسی به سرپرستی
دکتر نگهبان در مارلیک گیلان صورت پذیرفت اما قبل ازآن دکتر نگهبان دانشجویان خود
را در حفاریهای دکتر بریدوود که در ماهیدشت کرمانشاه صورت می گرفت شرکت داد تا
تجربه کافی برای شرکت در کاوشهای باستان شناسی را بدست آورند. از بین معروفترین کاوشهای باستان شناسی
صورت گرفته می توان به بررسی های انجام شده در مارلیک، تپه سیلک، تپه گیان،
توشیجان تپه، چغازنبیل و شوش و بسیاری مناطق باستانی این کهن بوم و بر اشاره نمود
که در ادامه نگاهی مختصر به 2 تن از این مناطق خواهیم داشت.(همان، 53- 52 ) مارلیک (MARLIK) تمدن مارلیک متعلق به اواخر هزاره دوم و
اوایل هزاره اول پیش از میلاد بود که در ساحل شرقی رودخانه سفیدرود قرار داشت.
برخی علت نام گذاری این منطقه را ناشی از وجود مار فراوان در آن دانسته و آنرا به
معنی سواخ (لیک) مار می دانند.(نگهبان،2536) تپه مارلیک تمدن های کهن گیلان تاکنون نیز چندان با
دقت بررسی نشده اند و تا 50 سال پیش کاوشهای علمی و مناسبی در این بخش کهن و
تاریخی صورت نگرفته بود. تنها حفاران غیرمجاز دست به کاوشهایی غیرقانونی در آن زده
و حاصل خود را در بازار مبادلات غیرقانونی آثار باستانی به فروش می رساندند.
خوانین محلی از جمله معروفترین حلقه های ارتباطی این بازار قاچاق به حساب می آمدند
و برخی از ایشان از این راه به ثروت و نام رسیدند. تا قبل از کشف مارلیک برای کلیه
آثار بدست آمده از گیلان از عنوان «املش» استفاده می کردند. نخستین کاوش علمی درگیلان
که بر حسب اتفاق، نخستین کاوش علمی صورت گرفته توسط یک تیم باستانشناسی ایرانی بود
در اواسط پاییز 1340 و به سرپرستی مرحوم عزت ا... نگهبان صورت گرفت. هئیت باستانشناسی
اقدام به تهیه نقشه باستانی از منطقه رحمت آباد رودبار نمود و در این میان مبادرت
به بررسی دره گوهررود نمود در این دشت حاصلخیز که در 15 کیلومتری شرق شهر رودبار
در کنار محور ارتباطی رشت- قزوین قرار دارد. تپه های باستانی وجود دارد که
مهمترینشان عبارتند از پنج تپه مارلیک (چراغعلی تپه)، زینب بیجار، دوربیجار، پیلاقلعه
و جازم کول. تپه مارلیک که به نام مالک قبلی تپه آنرا «چراغعلی تپه» نیز می نامند
تپه ایست سنگی که از سنگهای سولفات آهن تشکیل شده است و 53 آرامگاه در آن کشف شده
که به 4 دسته تقسیم می شوند (همان، 13) برخی از این آرامگاه ها به شکل نامنظمی بنا
شده و نسبتاً بزرگ بود و ابعادی در حدود 5 متر طول و سه متر عرض دارند. در داخل
این آرامگاه ها افراد با تمامی اشیا متعلق بخود از قبیل ابزارآلات جنگی، اشیا
تزئینی زرین و سیمین، دیگ های بزرگ مفرغی و... دفن می گردیدهاند (همان، 14) در
داخل خمره های سفالین بقایای حیوانات کوچک و پرندگان وجود داشت که حکایت از باور
این مردم به زندگی پس از مرگ بود. در یکی از این آرامگاه ها یک ردیف کامل دندانهای
اسب با چند حلقه مفرغی و دهانه اسب بدست آمده که نشان از پهلوان بودن یا فرمانروا
بودن متوفا می
باشد. (همان، 15) دسته دوم آرامگاه ها ،کوچکتر از نوع اول
بوده و تا اندازه ای به شکل مستطیل بنا شده اند . یکی از اضلاع آنان بشکل منحنی
احداث شده و در ساخت آن از لابه های تخته سنگهای نازک قهوه ای و یا زردرنگ که با
ملاط گل مرتب شده اند استفاده شده این تخته سنگها را از سرچشمه گوهررود که تا این
مکان 4 ساعت فاصله دارد به آنجا حمل کرده اند به نظر می رسد که ساکنین برای این
گونه سنگها ارزش خاصی قائل بودند. سطح دیواره های آرامگاه ها با پوششی از جنس گل
سرخ رنگ اندود شده و به علت کشف آثار تزئینی و ابزار بازی به نظر می رسد که این
نوع از آرامگاه ها متعلق به ملکه ها و شاهزادگان بوده است. نوع سوم این آرامگاه ها که در حدود 3×3 متر
وسعت داشتند به شکل 4 گوش و از قطعات سنگ شکسته بزرگ و ملات گل ساخته شده اند عمق
این آرامگاه ها به 2 متر رسیده و سالمتر از آرامگاه های دیگر مانده اند اما آثار
بدست آمده در آنها محدود بود و احتمالاً متعلق به پیشگامان اولیه این سرزمین بود و
هنوز ثروت قبور نوع اول و دوم در اختیار سکنه این دوره قرار نداشته است (همان،16)چهارمین
نوع این آرامگاه ها حدودm 1×2 وسعت داشته و از قلوه سنگهای بزرگ و ملاط گل
ساخته شده اند. اشیاء درون آن منحصر به یک ردیف دندان اسب، دهنه مفرغی و چند حلقه
مفرغی است که حکایت از علاقه فراوان اهالی این تمدن به این حیوان مفید و ارزشمند
بود. دکتر نگهبان در دو کتاب «مارلیک» (نگهبان،
2536،17)و «ظروف فلزی مارلیک» (نگهبان،1368، 14) و همچنبن آقای کامیار عبدی در
مقاله ای که در ایرانیکا منتشر کرده اند از کشف 53 مقبره نام برده اند که اندازه
آنها را از m
1×1×6/1 (مقبره شماره 4) تا m 5/2×5/4×7 (مقبره 52) ذکر نمودهاند (Abdi) هر دو نویسنده از یافته شدن باقیمانده های
اندکی از اسکلت انسانی یاد کرده اند و آقای نگهبان علت عمده آنرا خورده شدن
باقیمانده های ارگانیک توسط مارها و موشهایی که بوفور در این منطقه می زیند، می
داند .( نگهبان،1368، پانوشت ص 13)آثار بدست آمده از مقابر یاد شده بزرگترین مجموعه
آثار بدست آمده از هر گورستانی متعلق به عصر آهن اولیه در خاور نزدیک را تشکیل می
دهند (Abdi) این مجموعه شامل ظروف طلا، نقره و مفرغ در
شکلها و اندازه های مختلف، مهرهای استوانه ای، مجسمه های سرامیکی و فلزی و پیکرهای
حیوانات و انسانها، طیف گسترده ای از زیورآلات جنگی و لوازم مربوط به اسب و اقلام
متفرقه می باشند مرحوم نگهبان معتقد بودند که این مقبره ها متعلق به یک تمدن واحد
می باشند که از قرن 14 تا 10 پیش از میلاد در این منطقه سکونت داشتند و بعد آنرا
ترک کرده و از آن پس این تپه متروک گردیده است .( نگهبان،1368،16) بعلاوه یک تست
رادیو کربن که از مواد ارگانیک در سال
1968 به عمل آمد آنرا متعلق به 1455- 1457 B.C دانست که این محدوده زمانی مورد قبول اکثر محققان است اما برخی از
محققان زمان متاخرتر را برای این مقابر در نظر می گیرند.متاخرترین تاریخ توسط
آکورگال (Akurgal)
پیشنهاد گردید که زمانی بین 625 تا 700 B.C را پیشنهاد داده. اما اکثراً با زمان پیشنهادی نگهبان موافق
هستند. (Abdi) عدم وجود اسکلت کامل و مناسب در درون گورها
مانع از تقسیم بندی و انتساب آنها بر مبنای سن و جنس در گذشتگان می گردد. برداشت کلی
که از گورستان مارلیک به دست میآید وجود جامعه ای طبقاتی است. نگهبان معتقد بود که مارلیک آرامگاهی سلطنتی است
که تنها نخبگان و طبقه حاکم در آن دفن می گردیدند و مردمان طبقات پایین در درة
سفلی دفن می گردیدند و تفاوت قابل توجهی در کیفیت و کمیت مقابر این دو قسمت وجود
دارد. گورهای مارلیک تفاوت عمده ای در کمیت و کیفیت با یکدیگر دارند در برخی ازآنها
تنها یک دیگ (گور 11) و یا یک فنجان طلا (گور 37) وجود دارد اما در برخی از آرامگاهها
مانند گور 36 ، دویست وسیله شخصی وجود
دارد. در برخی از آرامگاهها هیچ وسیله ای
یافت نگردیده (گورهای 9، 31، 34 و 35) که این میتواند ناشی از غارت این آرامگاهها
باشد نه یک عمل عمدی . دوآرامگاه بسیار جالب توجه هستند. گور 52
نه تنها بزرگترین آرامگاههاست (m 5/2×5/4×7) بلکه با حدود 180 وسیله شخصی یکی از غنی ترین این گورهاست این گور با سنگ های محلی ساخته شده اما در گوشه
شمال غربی آن یک تخته سنگ زرد که از جای دیگری به آنجا حمل شده به ابعاد m 5/0× 7/0× 6/2 قرار دارد که بر روی
بستری از دو سنگ موازی با یکدیگر قرار داده شده و موجب می گردد تا تخته سنگ زرد cm 35 از کف آرامگاه بالاتر قرار داشته
باشد. بر روی این تخته سنگ 2 خنجر بزرگ و 3 سر نیزه در وضعیت روبروی هم، قرار داده
شده که با همدیگر در تماس نیستند و جسد بر روی پهلوی چپ خود و رو به جنوب بر روی
این سلاحها قرار داده شده است. بنظر می رسد که تخته سنگ زرد جسد را از دسترسی
عناصر طبیعی در امان داشته و این آرامگاه از معدود گورهایست که بقایایی از اسکلت
در آن بدست آمده است مرحوم نگهبان اعتقاد داشت که مقبره 52 متعلق به یک شاه-
پهلوان بود و برای پشتیبانی از این فرضیه او به مقبره 53 اشاره می کند که در آن
آرواره یک اسب و قطعاتی از دهنه مفرغی آن کشف شده که او محتمل میداند که متعلق به
اسب شاه- پهلوان باشد. گور جالب توجه دیگر آرامگاه شماره 35 است
که آرامگاهی کوچک m
25/1×5/1×5/2 اما تماماً ساخته شده از همین سنگ زردرنگ است کف این آرامگاه با سه تخته
سنگ از جنس همان سنگ زرد مفروش شده اما هیچ باقیمانده ای از اسکلت در آن بدست
نیامده است در عوض آرامگاه با طیف گسترده ای از مصنوعات گوناگون پر شده. نگهبان
معتقد است که این گور متعلق به شاهزاده خانمی جوان و یا ملکه ای است که آنقدر مهم
بوده که آرامگاه او با بیش از 200 قلم جنس ارزشمند پر گردیده است. تشکیلات سیاسی: در شرایط فقدان
متون و باقیمانده های غیرآرامگاهی بررسی ساختار سیاسی جامعه مارلیک دشوار
است اما حضور نمادهای قدرت از قبیل مهرها و اشیایی از قبیل نیم تنه طلا و دو سردیس
ببر از جنس طلا موجب گردیده تا آقای عبدی آنها را از نشانه های مظاهر قدرت سیاسی
ابتدایی بداند. شاید مکان مناسب برای تحقیق درباره ساختار
سیاسی جامعه مارلیک نه گورستان آن بلکه سایت پیله قلعه در نزدیکی آن باشد.حفاری
مقدماتی مختصری که در این سایت صورت گرفت نشان از تاریخ مستمری از هزاره دوم پیش
از میلاد تا اعصار میانی اسلامی دارد. متأسفانه دانش ما از «پیله قلعه» محدود است. قومیت : بازسازی قومیت
باستانی در غیاب مدارک و شواهد متنی و تنها براساس مواد باستانشناسی چندان کارآسانی
نیست. فرهنگ مارلیک براساس محصولات کشف شده در مارلیک و گورستانهای هم سنخ
دیگری (از قبیل کلورز، توماجان، کلاردشت، دیلمان) که در حوزه غربی دریای کاسپی کشف
شدهاند معمولاً بعنوان گروهی از مردمی ایرانی زبان فرض می شوند که از طریق آسیای
مرکزی در اوایل میانه هزاره دوم پیش از میلاد به ایران مهاجرت کردند. فراوانی
اسلحه، وسایل مربوط به اسب، (بعلاوه آرامگاه های اسبها) ظروف لوله دار (ظاهراً
منظور ریتونهایی است که در این قبور به فراوانی یافت گردید و یکی از زیباترین آنان
که به شکل گاو کوهاندار سفالینی متعلق به 1200 پیش از میلاد بود تا همین چندی پیش
در موزه رضا عباسی در معرض تماشا قرار داشت) در بین وسایل درون آرامگاه ها
بعنوان سند ایرانی بودن آنان شمرده می شود. با این حال تعیین نسب دقیق این مردمان
تا حد فراوانی حدسی است. نگهبان حدس می زند که آنها از قبیله آمارد (Amardai) یا مارد (Mardai) می باشند که بنا به گفته نویسندگان
یونانی این ناحیه رادر دوران هخامنشیان در اشغال خود داشتند. دیاکونوف و ملک زاده اعتقاد دارند که
مارلیک بخشی از پادشاهی کوچک آندریا بود که در منابع نو آشوری به آن اشاره شده
است. روابط خارجی: صرفنظر از وابستگی های قومی شان، مردم دفن شده
در مارلیک مطمئناً نسبت به جهان خارج منزوی نبودند تجزیه و تحلیل سبک لوازم کشف
شده در مارلیک نشان میدهد که این مردم در یک شبکه گسترده فرهنگی که از آناتولی تا
آشور، بابل ، ایلام، فلات ایران و نقاط شرقی امتداد داشت مشارکت داشتند. جدای از طرح ها و موتیف هایی که نشان میدهد
مردم مارلیک از سبکهای هنری مناطق همسایه مطلع بودند برخی از اقلام وارداتی بر
تماس آنان با جهان خارج تأکید می نمایند. از قبیل 14 مهر استوانه ای از بین
النهرین، سوریه و آناتولی. اعتقاد کال میر (Calmeyer) مبنی بر اینکه ظروف طلا و نقره
تزئینی از بین النهرین وارد شده اند با استقبال کمی روبرو شده است. (Abdi) اما با نگاهی به آثار کشف شده که دکتر
نگهبان در دو کتاب خود تصاویر رنگی و جالب توجه ای از آنها را چاپ کرده اند می
توان ظروف فلزی کشف گردیده را به دو دسته ظروف دارای موتیف های بومی و ظروف دارای
موتیف های خارجی تقسیم نمود. بعنوان مثال در برخی از این ظروف از عناصر طبیعی
مانند درختان و جانوران بومی منطقه استفاده گردیده که از مشخصترین آنان میتوان به
جام زرینی با نقش «بز کوهان دار و درخت زربین» (که گونهای از درختان سرو و از
شاخصترین سوزنی برگهای جنگلهای گیلان است و در سرتاسر دامنه های کوه درفک بوفور
یافت می شود) اشاره نمود. و یا جام زرینی با نقش ماهی و گاو آرمیده که هر دو از
حیوانات بومی این منطقه می باشند. اما در برخی از ظروف، عناصر وارداتی، بخصوص
از بین النهرین دیده می شوند و شاهکارهایی مانند «جام زرین با نقش گاو بالدار» یا
جام «افسانه زندگی» (که مراحل زایش تا مرگ یک بزکوهی را نشان می دهد و در آن از
اشکالی مانند نخل تزئینی و حیوانی به شکل میمون استفاده شده) را میتوان در زمره
این آثار به حساب آورد. نقش دوم این جام که بز را در حال خوردن برگهای درخت نخل
نشان میدهد نگارنده را به یاد روایت درخت آسوریک میاندازد که اگر چه بطور معمول
از آثار دوران اشکانی به حساب میآید اما به وضوح تاثیر بین النهرین را درآن میتوان
مشاهده نمود . به نظر میرسد که این موتیف بارها و بارها پیش از آن تکرار شده باشد
و جام بدست آمده در مارلیک میتواند از آن متاثر باشد.مرحوم نگهبان تمدن مارلیک را
دارای بستگی بسیار نزدیک با تمدن سیلک میداندو بر این گمان است که در قرن دهم پیش
از میلاد بنا به دلایلی اهالی این سرزمین به سیلک کوچیدهاند و بر این عقیدهاند
که لوازم بدست آمده در گورستان سیلک ب از هر لحاظ قابل مقایسه با آثار موجود در
مارلیک بوده و حتی به نظر میرسد که برخی از ایشان در یک کارگاه ساخته شدهاند
(نگهبان،1368، 17) کلورز (KALURAZ) سایت باستانشناسی دارای موقعیت مکانی سایت کلورز: تپه کلورز قبل از
انقلاب اسلامی 57 در مالکیت تیمسار موحد رئیس ساواک گیلان بود و این موجب گردید تا
از گزند کاوشهای غیرمجاز در امان باشد. مهمترین آثار بجا مانده در این تپه سفالینه
هایی هستند که بوفور در تمامی لایه های کاوش شده بدست آمده اند و عموماً به رنگ
قرمز، خاکستری روشن، خاکستری تیره و سیاه براق هستند که عموماً فاقد لعاب بوده ولی
نمونه های لعابدار نیز در این میان دیده می شوند. این سفالینه ها اکثراً توسط چرخ
ساخته شده اما نمونه های دست ساز نیز در بین آنها اندک نیستند اما به علت صیقلی که
بر روی آنها داده شده تشخیص این دو گونه از یکدیگر راحت نمی باشد و تنها سفالهای دست ساز ضخیمتر می
باشند. لایه نگاری و کاوش تپه کلورز که با هدف
شناخت ساختار معماری عصر آهن و پس از آن صورت گرفت به شناسایی 5 لایه و 3 دوره
تمدن منتهی گشت که وجود معماری در تمام لایه ها مسلم بوده است.بررسی کلی سفالینه
ها نشان میدهد که قدیمیترین دوره یعنی لایه های 4 و 5 مربوط به سده های 7 و 8 قبل
از میلاد و عصر آهن II
می باشند در دو لایه 3 و 2 با آجرهایی به ابعاد 7- 35×35×5 برخورد شده که بعلت
حرارت بیش از حد کوره به رنگ سبز در آمده اند وجود جوش کوره و کف سوخته و کشف 2
هواکش، همگی دال بر وجود تأسیساتی داشت که جهت تهیه سفال یا آجر از آن استفاده می
گردید (نقل از گزارش هئیت باستانشناسی کلورز سایت باستان شناسی گیلان وابسته به
سازمان میراث فرهنگی و گردشگری گیلان). سایت
کلورز توسط علمی حاکمی (1997- 1915) و از جانب موزه ایران باستان در طی سالهای
1965 تا 1969 حفاری گردید. بنا به نتایج این تحقیقات سایت کلورز شامل گروهی از
گورستانهای متعلق به قرون 7 و 8 قبل از میلاد یا قرن 3 قبل از میلاد است. بخصوص باید به یک دوجین از پیکرک های برنزی
حیوانات توجه نمود که از مقابر قرون 7 و 8 بدست آمده این پیکرکها یک شکل بوده و
به شکل استیلیزه شدهای طراحی شده اند و با اشیا بدست آمده از مناطق دیگر مطابقت
ندارند.اسکلت های باقیمانده و مقابر یافته شده اسبها با مارلیک قابل تطابق هستند.
بررسی های حاکمی از سایت کلورز آن را با قبیله باستانی ماردی (Mardi) که در منابع یونانی متعلق به این
منطقه هستند، مرتبط می کند. نظریه های جدیدتر این مکان را به کادوسی ها (Kadusi) که همسایگان ماردی ها بودند منتسب
کرده .حفاران ویژگی هایی مانند«پایه های (فوندانسیون) سنگی چندین ساختمان» یا
«باقیمانده های دیوارهای سنگی» گزارش کرده
اند که به نظر می رسد شبیه ساختارهای بناهایی باشند. متأسفانه توضیحات دقیقی وجود
ندارد تا مقیاس ساختارها را نشان دهد و هیچ ارتباط زمانی با ساختار مقابر یا دیگر
ساختمانها در مارلیک و دیلمان مشخص نشده است. گزارشات جدیدتر از یافته های تصادفی
از مقابر باستانی و گورهای اسبها به همان سبک کلورز ممکن است نشان دهنده این باشدکه
یافته های اصلی در منطقه ای پراکنده تر از سایت حفاری دهه 1960 بدست می آید. تقریباً تمامی اشیایی که در حفاریهای حکیمی
بدست آمده اند در موزه ملی ایران نگهداری می شوند و در معرض بازدید عموم قرار
دارند. در سال 2005 میلادی تیم تحقیقاتی مشترک ژاپنی- ایرانی مطالعات باستانشناسی
بر روی حدود 50 شی از سایت کلورز انجام دادند.درمیان اشیا یافته شده در کلورز، یک
فنجان طلا شایان توجه است. این فنجان استوانه ای شکل بوده و 13سانتیمتر ارتفاع آن
است و تمامی سطح خارجی آن حکاکی شده و کف
آن با الگوی گل و بوته هندسی (احتمالاً منظور طرح اسلیمی است) تزئین گردیده است.در
دو انتهای آن در بالا و پائین با حلقه ای با طرح گیلوشِ (Guilloche) (طرحی است شبیه گیس بافته شده) و یک
نوار تزئین شده است. سطح جام به دو قسمت تقسیم شده که هر دو با نقش حیوانات تزئین
گردیده در فضای بالایی 4 شکل از حمله یک شیر بالدار به یک غزال، یک غزال مصدوم و
یک غزال در حال فرار نقش گردیده در قسمت پائین سه شکل از یک گوزن و یک پرنده وجود
دارد. این جام شبیه فنجان طلایی است که از خرابه های حسنلو و مارلیک بدست آمده و یکی
از مشخصه های عصر آهن در ایران است. یکی از اشیای منحصر بفردی که در سایت کلورز
بدست آمده یک مجسمه بشکل مردی است که چندین ظرف گلی (7 قطعه) با دهانه ای به شکل
منقار در انتهای آنها در چنگ خود گرفته است. طول این شکل cm 35 و ارتفاع آن cm5/14 است. ظروف تو خالی بوده و به یکدیگر
متصل هستند تا مایع بتواند در آن حرکت نماید.این ظرف مانند ظروفی است که به آن
«حلقه کرنوس» (Kernos Ring) می گویند و در سرتاسر غرب آسیا به اشکال مختلفی وجود دارند. نمونه کلورز از آنجهت که دامنه گستردگی
اینگونه ظروف جهت شرق را نشان می دهد مهم است. یکی دیگر از مصنوعات قابل توجه مجسمه زنی
است که دارای مشخصه های مجسمه کوچک زنی است که در کاوشهای باستانشناسی در نزدیکی
تپه جلالیه (Jalaliye) یافت شده است. سایتهای جلالیه: در سال 2001
هئیت تحقیقاتی مرکز فرهنگ خاورمیانه در ژاپن به سرپرستی تاداهیکو اوهتسو (T. Ohtsu) یک بررسی عمومی در منطقه کلورز انجام
داد آنها سایت را که قبلاً به سادگی کلورز نامیده می شد به سه بخش جلالیه A، B و C تقسیم کردند و لذا گزارشات سایت نخست
عنوان «کلورز جلالیه A،
B ، C» ارسال گردید. کلورز جلالیه A تپه ای است که در مرکز دره کلورز سفلی
در شمال غرب دهکده جلالیه و جاده قدیم رشت- تهران قرار دارد. شکل مقطع سایت بیضی
شکل است و اندازه تپه از شرق به غرب 150 متر واز شمال به جنوب 80 متراست ارتفاع تپه 14 متر بوده و نوک آن مکان
مسطح وسیعی است نمای آن به شکل بیضیی است که به تدریج به سمت شرق گسترش یافته.
زلزله سال 1990 گیلان موجب تخریب ساختمان های مدرنی که بر روی آن ساخته شده بودند
گردید. تپه با باغات انبوه زیتون، انار، گردو و درختان دیگر احاطه شده که در تضاد
با تپه بایر و بدون درخت هستند. کلورز جلالیه B یک گورستان باستانی است که در امتداد
شیب تند جبهه جنوب شرقی تپه کلورز جلالیه A قرار دارد ومقداری سفال شکسته در سطح آن قرار دارند. گورستان تا
جاده قدیم رشت- تهران امتداد دارد و خلعتبری در سال 1991 و بعد از زلزله گیلان در
آن اقدام به حفاری کرد. کلورز جلالیه C در شیب ملایم جبهه جنوبی تپه کلورز جلالیه A واقع شده است. مقادیر فراوانی از تکه سفالها در سطح وجود
دارند که متعلق به دوران پیش از اسلام هستند. کلورز جلالیه C بانضمام سایت«گنج پر»که متعلق به دوره
پالتولیتیک متاخر بود. مکانیست که توسط حکیمی در سال 1968 حفاری گردید. سایت «کافر
کش» نیز گورستان باستانیی در حاشیه جنوبی رود کلورز است که امروزه تبدیل به یک باغ
گردیده به همراه «دقدقان» در سال 1968 توسط حکیمی حفاری گردید. (OHTSU) نتیجه گیری از مجموع حفاریهای انجام شده در درة
سفیدرود و دامنه های کوه درفک چنین بر می آید که از اوایل عصر آهن اقوامی سلحشور
که با پرورش اسب و کار با فلزات آشنا بودند در این منطقه سکونت گزیده و با گذشت
زمان به آنچنان ثروت و مکنتی دست یافتند که بتوانند آثار هنری گرانبهایی از خود به
یادگار بگذارند. اکثر باستانشناسان با توجه به آثار یافته شده ایشان رااز جمله
اقوام آریایی اولیه می
دانند که از طریق فلات ایران وارد دره سفیدرود گردیدند برخی مشابهت ها بین آثار
بدست آمده از تپه سیلک و مارلیک موجب گردید که این دو تمدن را در ارتباط با هم
بدانند. اما نکته جالبی که در هیچ یک از گزارشهایی
که برای تهیه این گفتار به آن رجوع گردید مشاهده نشده توجه به بومی بودن این تمدن
است میدانیم که پیش از ورود آریایی ها به فلات ایران اقوام ایرانی بسیاری در جای
جای این خاک می زیستند مورخان معاصر از اقوامی همچون ایلامی ها و کاسی ها مطلع می
باشند و معمولاً کاسی ها را ساکنین کوه های زاگرس می دانند اما به هم نژادان شمالیتر
ایشان یعنی کاسپی ها که نام بین المللی دریاچه شمالی ایران از نام ایشان مشتق شده است(Schmitt) کمتر توجه می گردد. بازماندگان کاسپی ها امروزه نیز یکی از
گروه های قومی گیلان را تشکیل می دهند و نام ایشان به شکل واژه کاس (به معنی رنگ
کبود (آبی، سبز) چشم و یا رنگ بور و طلایی(در مورد لباس بور شده بکارمیرود) که
حاکی از خصوصیات فیزیکی آنان بوده) در زبان گیلکی به حیات خود ادامه میدهد. در
زبان گیلکی کاس به شکل صفت برای هر چیز زیبا کاربرد دارد بعنوان مثال به یک نوع
ماهی کوچک که بسیار زیباست «کاس کولی» می گویند. همچنین بعنوان بخشی از اسامی مرکب
دو و یا سه بخشی بکار می رود مانند کاس گول آقا (مرد زیبای چشم آبی) یا کاس علی
(علی چشم آبی). تاثیر این مردم تا بدانجا گسترده بوده که حتی بنا به روایتی شهر
کنونی قزوین نام خود را از ایشان گرفته(Schmitt) و به علت اینکه مدخل ورودی این
سرزمین بوده به این نام مشهور گشته است . جالب توجه اینکه دره سفیدرود و تمدن
مارلیک که در دامنه کوه «درفک» قرار دارد و تمدن کلورز که در دامنه «پشته کوه» دیگر کوه بلند این منطقه قرار گرفته و دیگر
تمدنهای اطراف همگی در مسیر سرزمینهای
ایشان قرار داشته اند. اینکه کاسپی ها آریایی بودند یا خیر بوضوح مشخص نیست اما به
نظر می رسد که شاید همچون برادران کاسی خود از یک طبقه حکام جنگاور آریایی
برخوردار بودهباشند Windfuhr)). گردنبند یافت
شده با نقش سواستیکا در مارلیک (که در موزه ایران باستان نگهداری می شود) که موتیفی
تکرار شده در آثار بجا مانده از تمدنهای آریایی است می تواند از نشانه های این امر
باشد. هرچند که به گفته زادوک، دلایل کافی برای اثبات ایرانی زبان بودن کاسی ها در
دسترس نیستZadok))
از دیگر نکات جالب توجه نزدیکی و مشابهتی است که همچنان در زبانهای شمالی ایران
مانند گیلکی، تالشی و گلکی با زبانهای غربی مانند تاتی وکردی دیده می شود که می
تواند نشانی دیگر از روابط دیرپای این دو سرزمین کهن باشد. در هر صورت گمان میرود
که تعیین قومیت تمدنهای مارلیک و کلورز کار چندان راحتی نباشد کتابشناسی: 1-معصومی, غلامرضا(1389). تاریخچه علم
باستانشناسی. تهران: انتشارات سمت 2-نگهبان، عزت ا... (2536). مارلیک 3- نگهبان، عزت ا... (1368). ظروف فلزی
مارلیک. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور 4- Kamyar, Abdi (2010) . Marlik
. Encyclopædia Iranica 5- (2012) TADAHIKO ,OHTSU . Kaluraz. Encyclopædia
Iranica 6- Rüdiger ,Schmitt 1990)) . Caspians . Encyclopædia
Iranica (2012) Gernot
,Windfuhr -7 IRAN vii.NON-IRANIAN LANGUAGES(5)
Kassite. Encyclopædia Iranica 8- 2005) Ran ,Zadok).
KASSITES.
Encyclopædia Iranica .
شمالی و
شرقی که در 7/11 کیلومتری شمالشرقی شهر رودبار،
استان گیلان واقع شده است. این سایت در
مرکز دره کلورز سفلی در نزدیکی دهکده جلالیه و در فاصله 1/1 کیلومتری غرب شهر رستم
آباد (درابتدای جاده کوهستانی رستم آباد به ییلاق سلانسر) قرار دارد. سایت مارلیک در
سمت شرقی آن و درآنسوی رودخانه سفیدرود قرار گرفته در پشت مارلیک و در آنسوی کوه
درفک (ارتفاع 2705 متر) دیگر منطقه مهم باستانشناسی گیلان یعنی دیلمان قرار دارد.
سایتهای باستانی فراوانی در اطراف کلورز قرار دارند و در دامنه های کوه های اطراف
و دره آن آرامگاه های باستانی بسیار زیادی وجود دارند. (OHTSU)