آریایی ها (5)

 Bibliography:

K. Jettmar, “Zur Wanderungsgeschichte der Iranier,” Die Wiener Schule der Völkerkunde/The Vienna School of Ethnology, Horn-Wien, 1956, pp. 327-48.

T. Cuyler Young, Jr., “The Iranian Migration into the Zagros,” Iran 5, 1967, pp. 11-34.

D. Stronach, “Achaemenid Village I at Susa and the Persian Migration to Fars,” Iraq 36, 1974, pp. 239-48.

R. Ghirshman, L’Iran et la migration des Indo-aryens et des Iraniens, Leiden, 1977.

I. V. P’yankov, “K voprosu o putyakh proniknoveniya iranoyazychnykh plemyon v Perednyuyu Aziyu (On the problem of the ways of penetration of Iranian tribes into western Asia),” Peredneaziĭskiĭ sbornik III, Moscow, 1979, pp. 193-207.

Ètnicheskiye problemy istorii Tsentral’noĭ Azii v drevnosti (II tysyacheletiye do n.è.)/Ethnic Problems of the History of Central Asia in the Early Period (Second Millennium B.C.), Moscow, 1981 (contains a number of important relev ant articles by linguists and archeologists, inter al. by M. S. Asimov, B. G. Gafurov, V. I. Abaev, E. E. Kuz’mina, B. A. Litvinskiĭ, È. A. Grantovskiĭ, B. and F. R. Allchin). For systematic, though outdated, treatment of the culture and homeland of the Proto-Aryans see F. Spiegel, Die arische Periode und ihre Zustände, Leipzig, 1887.

Also still useful are W. Geiger, Ostiranische Kultur im Altertum, Erlangen, 1882, and O. Schrader, “Aryan Religion,” in J. Hastings, ed., Encyclopaedia of Religion and Ethics II, 1909, pp. 11-57.

(R. Schmitt)

Originally Published: December 15, 1987

Last Updated: August 16, 2011

This article is available in print.

Vol. II, Fasc. 7, pp. 684-687

ARYANS

Terminology :

1-Ethnic

2-Linguistic

3-Adolphe Pictet

4-Aryan Parent Language

5-Proto-Aryan

6-Vedic

7-Vedas

8-phonetic

9-Morphological

10-Mittani

11-Hurrian

12-Aristocratic

13-Fertile Crescent

14-P.Kretschmer

15-O.N.Trubachov

16- Dāsa

17-Dasyu

18-Soghdiana

19-Chorasmia

20-Bactria

21-R.Ghirshman

22-Karakum

23-Koppa Dā

24-Medes

25-Persians

26-Margiana

27-Arachosia

28-Salmanasar III

29-Matai

30- Parsuaš

31- Pārsva

32- Pārsa

33-Tiglathpilser III

34-Sanherib

35-Assurbanipal

36-Elamite

37- Parsumaš

38- Anšan

39-Tall-e- Malīān

40-Andronovo

41- Gāθās

42-Rigveda

43-Rgvedasamhita

44-B.Schlerath

45-Pantheon

46-P.Thieme

47-T.Burrow

48-Octosyllabic

49-HendecaSyllabic

 

 

 

آریایی ها (4)

بطور معمول سنتهای بجا مانده از هندو- آریایی ها و ایرانی ها به اصطلاحات مشترک سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی مربوط است که غالباً مختص این زبانهاست. برای نمونه کافی است تا به موارد زیر اشاره کنیم.

 

معنی

Old Pers.

Av.

OInd.

 

قلمرو- حکومت- سلطنت

xšaça-

xšaθra-

katrá-

آوانویسی

ارتش (دشمن)

hainā-

haēnā-

sénā-

آوانویسی

هندی باستان: دارایی-ملک- زمین

اوستایی: مزرعه- رعیتی

 

šōiθra-

kétra-

آوانویسی

 

 

و طبقه بندی سه گانه نمادین جوامع انسانی

 

معنی

Young Av.

Gathic Av.

OInd.

 

روحانی

āθrauuan-/aθaurun-

zaotar

brāhmaá-

آوانویسی

 مرد _ جنگاور

raθaēštā

nar-

katríya

آوانویسی

عضو قبیله / شبان

vāstriia-fšuiiat

vāstar-

vaíśya-

آوانویسی

 

 (بخصوص رجوع شود به Ē. Benveniste, “Traditions indo-iraniennes sur les classes sociales,” JA 230, 1938, pp. 529-49).                 )

از آنجائیکه اکثریت منابع در دسترس ، متون دینی هستند اصطلاحات مشترک دینی آنها(در گسترده ترین معنی این واژه ) بهترین چیز یست که از زبانهای آریایی باستان می دانیم. این میراث مشترک در چیزهای دیگری انعکاس یافته در نامهای مفاهیم انتزاعی از قبیل مفاهیم مذهبی- فلسفی برجسته ای مانند:

 

معنی

Old Pers.

Av.

Vedic

Indo-Ir.

 

حقیقت، راستی، دستورات الهی بر مبنای حقیقت

ta-

aša¡-

-

ta-

آوانویسی

 

یا واژگان دینی از قبیل:

 

معنی

Indo-Ir.

Av.

 

Vedic

 

قربانی

yaźna-

yasna-

yajñá-

آوانویسی

سخن روحانی (تحت الفظی: ابزار تفکر، به معنی تمرکز حواس قاعده مند)

mantra-

mąθra-

mántra-

آوانویسی

 

یا عنوانهای روحانی

 

Indo-Ir.

Av.

 

Vedic

 

źhautar-

zaotar-

hótar-

آوانویسی

-

āθrauuan-/aθaurun-

átharvan-

آوانویسی

 

در مجمع خدایان (45) آریایی های اولیه، ایزدانی با مشخصه های گوناگون وجود دارند برخی از آنان نماینده جنبه های طبیعت و قوای طبیعی هستند(مانند خورشید، ماه، آب، آتش، باد و غیره) و برخی دیگر تجسم یافته و یا پرستیدنی  کردن ایده های انتزاعی هستند مانند:

 

معنی

Indo-Ir.

Av.

 

Vedic

 

خدای عهد و پیمان

Mitra-

Miθra-

Mitrá-

آوانویسی

 

اقتباس شده از اسم عام هندو- ایرانی Mitra به معنی عهدنامه و پیمان

 بعنوان مثال خدایان آئینی عبارتند از: آتش و سومه

 

 

معنی

Indo-Ir.

Av.

 

Vedic

 

آتش

-

Ātar-

Agní-

آوانویسی

سومه (هومه)

Sauma-

Haoma-

Sóma-

آوانویسی

 

که در اصل گیاهی است که از فشردن آن نوشیدنی سکرآوری تهیه می شود . هم آتش و هم سومه نقشهای مهمی در مراسم قربانی کردن و رمز گونگی ایفا می کنند . همچنین از آریا یی های اولیه اسطورة انسان نخستین, «یمه»(جمشید) پسر« ویوسونت» بجا مانده است او کسی است که بر قلمرو مرگ سلطنت می کند.

 

Av.

 

Vedic

 

. Yima-, son of Vīuuaŋhat-

Yamá-, son of Vivásvant-

آوانویسی

 

ارتباط نزدیک بین قدیمی ترین زبانهای هندو- آریایی و ایرانی و ادبیات آنها, مستلزم برخی نکات روش شناختی نیز است. در حقیقت ایده ها وواژگان مذهبی آریایی های اولیه را نمی توان بسادگی با استفاده از اطلاعات ودایی بازسازی نمود. آنها با مدارک اوستایی تطبیق داده شوند( رجوع شود به اثر بسیار مهم «تیم» (46) « خدایان آریایی در پیمانهای میتانی

» “The "Aryan" Gods of the Mitanni Treaties,” JAOS 80, 1960, pp. 301-17

 و «هندو- آریایی های اولیه » اثر«بارو» (47)

“The Proto-Indoaryans,” JRAS, 1973, pp. 123-40

تردیدی نیست که آریایی ها از سنتی شاعرانه (اساساً سرودن اشعار مذهبی توسط خود روحانیون) و زبانی شاعرانه برخوردار بودند که عبارتهایی متصلب و الگوهای موزون در ادبیات ودایی و ایرانی بر جا نهاد.

درحیقیت ودا و اوستا حاوی اشاراتی به خوانندگان و سرودهای اولیه هستند از قبیل منابعی که به غرور یک خواننده از ساختن سرودی که «هرگز قبلاً ساخته نشده بوده » اشاره می کنند.

 

معنی

Av.

 

Vedic

 

بدون یک شخص قبلی)به معنی بدون سابقه)

apaourvīm

ápūrvyam

آوانویسی

 

مدارک حکایت از وجود سرودهای روحانی بر پایه ابیات کوتاهتر هشت سیلابی(48) در کنار سروده های شفاهی مختصر بر پایه ابیات یازده سیلابی (49) ، در دوران آریایی های اولیه می نمایند.

بهرحال اینکه موضوعات و مفاهیم اسطوره شناسانه (بعنوان مثال حماسه یمه) تا چه اندازه در آن دوران ریشه دارند همچنان بعنوان یک سوال مفتوح در ذهن ما باقی است.

آریایی ها (3)

 

فرهنگ و دین آریایی

تشابهات زبانی بین متون ایران باستان خصوصاً گاهان (41) زرتشت (قدیمیترین قسمت اوستا) و ودا هندی باستان (مخصوصاً قدیمیترین بخش آن « ریگ ودا» (42) یا « رگ وداسامهیتا» ) (43) بسیار قابل توجه و بسیار نزدیکتر از دیگر زبانهای هندو- اروپایی کهن است.

این تشابهات نه تنها به آوا شناسی، صرف و کلمات منفرد بلکه به ترکیبات و عبارات کامل نیز مربوط است. بعنوان مثال مقایسه کنید

 

معنی

Gathic Av.

vedic

 

احترام کردن با دستهای گشاده

nəamŋhāustānazasta- [Y. 28.1]

uttānáhastamánasā [Rigveda 6.16.46 etc.]

آوانویسی

با قلب و ذهن

zərədāčā manaŋhāčā [Y. 31.12]

hrdāˊ mánasā [Rigveda 1.61.2 etc.]

آوانویسی

 

بدرستی تاکید شده که تطابق برخی عبارات مصطلح نه تنها برقرابت زبانی بلکه بر وحدت روحانی و فرهنگی نیز تاکید می کند.

بخصوص « اشلرث» (44) نشان میدهد که چگونه مقایسه اوستا و ودا با یکدیگر موجب روشن سازی و وضوح یکدیگر می شوند. بعنوان مثال:

 

معنی

Old Pers.

Av.

 

OInd.

 

حکومت،سلطنت

قلمرو سلطنتی

xšaça-

xšaθra-,

katrá-,

آوانویسی

زندگی

 

ahu-

ásu-

آوانویسی


عناصر مشترک و عبارات شاعرانه در زبانهای ودایی و اوستایی به میراث گذشته شده از آریایی اولیه بطور منظم در اثر اشلرث گردآوری شده اند.

هر دو قوم هندو- آریایی و ایرانی مردمانی نسبتاً محافظه کارند به این معنی که شمار قابل قبولی از باورها و عادات عمومی اصیل شان در طول دوران تاریخی زنده مانده است. شاید این امر در مورد ایرانی ها بیشتر از هندی ها صادق باشد چرا که شرایط آب و هوایی و جغرافیایی منطقه ای که ایرانیان در آن سکنی گزیده بودند در کل به مسکن آریایی های اولیه شبیه تر بود.

این همگنی دو قوم آریایی بنظر می رسد در موضوعاتی چون مذهب، اسطوره و فرهنگ واضح تر است و هنوز در قدیمی ترین و باستانی ترین متون بازتاب می یابد. هرچند که اصلاحات مذهبی صورت گرفته توسط زرتشت موجب تغییرات کم و بیش مهمی شدند. یک نمونه آن «دئیوه» هندو- ایرانی است که معنی واقعی آن,« خدا», در هندی باستانی حفظ شده اما در ایرانی به معنی «دیو» شده است.

 

 

Old Pers.

Av.

OInd.

 

daiva-

daēuua-

devá-

آوانویسی

 

آریایی ها (2)

 

آریایی ها در دوران پیش از تاریخ:

آریایی ها به هندو ایران آمدند. تاریخ زبانشناسی و تاریخ مذهبی و فرهنگی شان حاکی از اینست که آریایی ها (هندو- ایرانی ها) در اصل باید یکی باشند تنها در آغاز هزارة دوم پیش از میلاد یعنی هنگامی که هندو- آریایی ها و ایرانی ها به مسیرهای جداگانه ای رفتند اتحادشان دو قسمت گردید.

نخستین ظهور آریایی ها در تاریخ، درحدود میانه هزاره دوم پیش از میلاد و در امپراطوری میتانی(10) هوریها(11) (در بین النهرین شمالی) است.

جائیکه در آنزمان هندو- آریایی ها یک طبقه اشرافی (12) را تشکیل داده بودند .

 بنظر می رسد که گروه های منفردی از هندو- آریایی ها بجای رفتن به سمت شرق و هند، از طریق ایران به همراه هوریها که بزودی در فرهنگ و زبان آنها جذب گردیدند , به هلال حاصلخیز(13) آمدند. بنابراین ردپای زبانشان تنها در چند نام مردانه  (نامهای سلطنتی مانند

،نامهای خدایان و اسامی حاوی واژگان فنی پرورش  (Artatama, Tušratta, Šattiwaza(

اسب بجا مانده است. این اسامی در نوشته هایی به خط میخی بجا مانده از فرون 14 و 15 و شاید حتی 13 قبل از میلاد از امپراطوری میتانی و بعدها از ایالات سوری- فلسطینی که تحت نفوذ سیاسی و یا فرهنگی شان بودند ثبت شده است(نگاه کنید جدیدترین اثر  

M. Mayrhofer, “Welches Material aus dem Indo-Arischen von Mitanni verbleibt für eine selektive Darstellung?” Investigationes philologicae et comparativae. Gedenkschrift für Heinz Kronasser, Wiesbaden, 1982, pp. 72-90; idem,. کهنترین رد پاهای زبانشناسی آریایی در خارج از هندو ایران Journal of the K. R. Cama Oriental Institute 50, 1983, pp. 87-95).

حضور هندو- آریایی ها در آسیای نزدیک به معنی اثبات فرضیه مهاجرت هندو- آریایی های متاخر هند، از طریق سرحدات غربی شان نیست. حتی احتمال کمتر وجود دارد تا فرضیه سابقاً عنوان شده.

کرتشمر(14) که جدیداً توسط تروباچوف (15) تکرار شده مبنی بر اسکان قبایل آریایی در کناره دریای سیاه ، صادق باشد. زیرا استدلالات آنان بر مبنای ریشه یا بی حدسی و غیر قابل اعتماد نامهای گوناگون است.

همچنین بنظر می رسد که حدوداً در میانه هزاره دوم پیش از میلاد نخستین هندوآریایی ها با عبور از

کوه های هندوکش به شمالغرب هند( درپنجاب و نواحی مجاور آن) نفوذ کردند. از آنجا و با شکست دادن گروه های قومی دشمنی که در متون ودایی «داسا» (16) یا «داسیو» (17) نامیده شده اند به سمت مناطق دورتری پیشرفت کردند.

هیچگونه ، مدرک ، سند و یا شواهد باستانشناسی از مسیرهای حرکت آنان به شبه قاره هند و جایگاه اولیه آنان وجود ندارد. اما ما می توانیم فرض کنیم که آنان در چندین موج مهاجرتی از اقوامی که لهجه های اندکی متفاوت داشتند وارد شدند.

نخستین گروه ها در تلفظ حروف r و l تمایز قائل می شدند. در صورتی که لهجه های گروه های هندو- آریایی متاخر در اشتراک با اکثریت ایرانیها حروف r و l را به صورت r تلفظ می کردند.

بیشتر محققین, آسیای مرکزی, یعنی محدوده استپهای ایرانی شرقی سغدیانا (18)ی  باستان ,خوراسمیا (19)، باکتریا(20) و نواحی مجاور شمالی آنها (بین ولگا سفلی و قزاقستان) را بعنوان جایگاه اصلی چادر نشینان آریایی اولیه مورد توجه قرار داده اند. دو واقعیت مهم  به سود این فرضیه گواهی میدهند:

1- در مقایسه با دیگر سرزمینهای ایرانی بنظر می رسد که ردپای معتبری از غیر آریایی ها یعنی یک جمعیت پیش آریایی در آن ناحیه دیده نمی شود.

2- چندین نام جغرافیایی شرقی- ایران که در متون اوستا و فارسی باستان ذکر شده اند, در منابع هندو- آریایی باستان نیز یافت گردیده اند.

 بعنوان مثال:

                                                                  

معنی

OInd.

Old Pers.

Av.

 

 

"آرئیا" در پارسی باستان و اوستایی/ نام یک رودخانه در هندی باستان

Saráyu-

Haraiva- “Areia,”

Harōiuua

آوانویسی

" آراخوزیا" در پارسی باستان و اوستایی/ نام یک رودخانه در هندی باستان

Sárasvatī-,

Harauvati- “Arachosia,”

Haraxᵛaitī-

آوانویسی

 

تئوریهای مرتبط با زبانهای اولیه بر پایه مدارک بسیار ناچیزی بنا شده اند و نیازی نیست تا ما در اینجا روی آنها معطل شویم.

بنظر می رسد که هندو- آریایی ها, زادگاه آریایی های اولیه را در حدود 2000 پیش از میلاد ترک کرده باشند. بنا به گفته گیرشمن(21) آنها در دو گروه حرکت کردند. نخستین گروه به بین النهرین شمالی رسیدند. دسته دیگر از حدفاصل بیابان قره قوم (22) و بیابان بزرگ مرکزی(دشت کویر) عبور کرده از فراز کوه های کوپا داغ(23) به افغانستان شمالی رسیده و با عبور از کوه های هندوکوش وارد هندوستان شدند.

بنا به نظر رایج، تاریخ مهاجرت قبایل ایرانی بداخل فلات ایران و نواحی نزدیک به آنرا بایستی به زمان قابل توجهی بعد از مهاجرت هندو- آریایی ها مربوط دانست. مدارک تاریخی اندک و بقایای باستانشناسی بدست آمده نشان میدهند که گروه های متعددی از قبایل که هر یک از آنها به گونه ای از زبان ایرانی سخن می گفتند، در این مهاجرت اسکان یافتند. نخستین گروه ها که شامل ایرانیان غربی(مادها (24) و پارسها (25) )بودند عموماً در پایان هزاره دوم پیش از میلاد (قرن 11 و حتی 10 پیش از میلاد) مهاجرت نمودند. با این همه، تعیین مسیر دقیق مهاجرت ایشان بسیار سخت است.

 دو مسیر برای این مهاجرت، امکان پذیر است:

1- آنها به شمال دریای کاسپی رفته از قفقاز و ارتفاعات ارمنستان عبور کرده و سپس به سمت جنوب شرقی رفتند.

2- آنها مستقیماً از استپهای شمال یا شمالشرقی آمده از دشت کویر گذشته و در دامنه های زاگرس متوقف گردیدند.

ظاهراً آخرین دسته ای که آمدند ایرانیان شرقی بودند. که در دوران تاریخی در محدوده ای که از

مرغیانا (26) و باکتریا تا آراخوزیا(27) و بلوچستان امتداد داشت، اسکان یافته بودند.

حضور مادها نخستین بار در سال 836 پیش از میلاد در کتیبه آشوری شاه سلمنصر سوم (28)( کسی که بر علیه ماتای (29) ها جنگید) ثبت گردید. آنها باید در ایران مرکزی اسکان یافته باشند بخصوص در محدوده اطراف همدان، جایی که چندین پایگاه باستانشناسی مانند گودین تپه, باباجان تپه، تپه نوش جان و تپه سیلک مدارک مربوط به آنان را حفظ کرده اند.

حضور پارسها چند سال زودتر تحت عنوان «پارسواش» (30) (پارسوا (31) ایرانی ثبت گردیده است (843 پیش از میلاد تاریخ نخستین مدرک  موثق اسکان ایرانیان در سرزمین کنونی ایران است)

ظاهراً آنها در جنوب و غرب دریاچه ارومیه اسکان یافتند در دو قرن بعدی که در پی آمد، توالی شیوه های نگارش دو اسم پارسوا و پارسه (32 ) را می یابیم که این تغییرات بر حسب وضعیت زمانی و مکانی قدم به قدم صورت گرفته است.

در دورة پادشاه آشور، تیگلت پلسر سوم(33) قلمرو پارسواش احتمالاً به سمت جنوب شرقی، در زاگرس مرکزی رانده شد.

و در دورة سنحریب (34) (691 پیش از میلاد) آنها با عیلامی ها هم پیمان شده و در نزدیکی کوه های بختیاری ساکن شدند. در 639 پیش از میلاد آشوربانیپال (35) پادشاهی عیلام (36) را نابود کرد و بر علیه کوروش اول که براساس منابع بر هر دو منطقه پارسواش (37)و انشان (38) (یعنی تل ملیان (39) که به این معنی است که پارسها به منزلگاه تاریخی شان در فارس رسیده بودند) حکومت می کرد، پیشروی کرد.

این مدارک  میتواند بعنوان انعکاسی از حرکت پارسها از شمالغرب ایران به منزلگاه نهایی شان تفسیر گردد مگر آنکه ما باور داشته باشیم که چند قبیله با یک نام وجود داشته باشد. بنابراین استدلال اصلی برای یک مسیر تهاجمی شمالغربی فراهم می شود.

 

از طرف دیگر، دلایلی که بنفع یک مسیر تهاجمی شمالشرقی (یا شرقی تر) از طریق استپ و عبور از سرزمینهای مسطح بدون دفاع شمال شرق ایران بعنوان گذرگاهی طبیعی برای مهاجمان چادر نشین است عبارتند از:

1) شبیه مهاجرتهای متاخر است

2- مدارک سفالگری(بعنوان مثال نگاه کنید به کتابشناسی .T.Cuyler yeung , jr)

3- قرابت زبانی بین فارسی باستان (که بشکل سنتی یک زبان جنوب غربی ایرانیست) با زبان ایرانی شمالشرقی سغدی.

ایراد اصلی به این فرضیه این است که مدارک باستانشناسی حاکی از آنست که ایرانیان شرقی که اصالتاً در آسیای مرکزی ساکن بودند از طریق غرب وارد فلات ایران شدند!

فرضیه های دیگر در مورد این مهاجرت های گوناگون بیش از تاریخی را باید در حد حدس و گمان دانست. بعنوان مثال این مهاجرتها ممکن است بصورت نفوذ تدریجی گروه های کوچکتر و یا مهاجرتهای توده ای انبوه شکل گرفته باشند.چندین فرهنگ باستانی در استپهای آسیای مرکزی که درچند دهه اخیر کاملاً توسط باستانشناسان شوروی مورد بررسی قرار گرفته (بخصوص فرهنگ آندرونوو(40) ) ممکن است مردمی هندو اروپایی باشند.

به هر حال خواه فرهنگ آندرونوو یا هر فرهنگ دیگری با آریایی های اولیه و خواه با ایرانی های اولیه (با تعدادی از قبایل ایرانی) در ارتباط باشند این فرضیه هنوز به اثبات نرسیده است.

 

آریایی ها  (1)

مقاله آریایی ها به عنوان کار کلاسی از فرهنگ ایرانیکا انتخاب شده و زیر نطر دکتر حسین بادامچی ترجمه شده . بدیهیست که در چنین کاری شیوایی زبان فارسی تحت تاثیر صحت برگردان اثر قرار گرفته و بطور حتم کم و کاستی هایی در آن مشاهده میشود که تنها به قلت و بضاعت سواد نگارنده باز می گردد .

آریایی ها (Aryans)

تعریف واژه آریایی

نام « آریایی» ، عنوانی است که ساکنان هند و ایران باستان که به زبانهای آریایی سخن می گفتند در مقابل ساکنان غیر آریایی کشورهای آریایی به خود اطلاق می کردند.

 

معنی

Av.

Old Pers.

Ir.

OInd.

 

آریایی

airiia-

ariya-

arya- [with short a-],

āˊrya-

آوانویسی

غیر آریایی

an-airiia-

-

-

an-āˊrya-

آوانویسی

 

و در نامهای قومی(1) ، مانند Alan  (Lat. Alani )،  Iran  ،Ir در اوستایی و Iron به حیات خود ادامه میدهد.

بنابراین واژه آریایی اساساً مفهومی زبانشناسیست (2) که بر رابطه نزدیک زبانهای هندو- آریایی و ایرانی (بانضام نورستانی) دلالت می کند این دو با یکدیگر،شاخه هندو- ایرانی یا آریایی خانواده زبانهای هندو- اروپایی را تشکیل میدهند. که در تکامل فرهنگی و زبانشناسانه ای جدایی از دیگر قبایل هندو اروپایی سهیمند.

کاربرد نام « آریایی» بخصوص در قرن نوزدهم، با اقبال عمومی مواجه گردید و براساس این فرض اشتباه که سانسکریت قدیمیترین زبان هندو اروپایی ست بعنوان لقبی برای تمامی خانواده زبانهای هندو- اروپایی بکار گرفته شد.

واین دیدگاه غیرقابل پذیرش (که عمدتاً توسط آدولف پیکته (3) تبلیغ می شد) که نامهای Ireland و Irishmen از نظر زبانشناسی به Aryan مربوطند(مورد استقبال قرار گرفت)

(برای اثبات ایرانی بودن این واژه رجوع شود به :

H.w.Bailey on Arya above

همچنین برای مشکلات زبانشناسی رجوع شود به :

H. Siegert, “Zur Geschichte der Begriffe “Arier” und “arisch”,” Wörter und Sachen 22, N.F. 4, 1941/42, pp. 73-99. M. Mayrhofer, Kurzgefasstes etymologisches Wörterbuch des Altindischen I, Heidelberg, 1956, pp. 49, 52, 79; III, Heidelberg, 1976, pp. 623, 633f.

زبان منشا آریایی

نیای مشترک زبانهای هندو- ایرانی یا آریایی تاریخی را زبان منشاء آریایی (4) یا آریایی اولیه (5) می نامند که می تواند توسط روشهای زبانشناسی تطبیقی تاریخی بازسازی گردد.

گروه زبانهای هندی یا هندو- آریایی (بخصوص ودایی(6) ، زبان وداها(7) )، اوستایی و پارسی باستان شباهت های قابل توجهی بخصوص در زبانهای مذهبی با یکدیگر نشان می دهند (شخص می تواند تمامی جملات اوستا را کلمه به کلمه بر مبنای قوانین آواشناسی (8) به ودایی صحیح ترجمه کند)

از مقایسه زبانهای هندو- آریایی باستان با ایران باستان میتوان زبان آریایی اولیه را بازسازی نموده که باید آنرا بعنوان مهمترین تمامی زبانهای هندو- اروپایی بشمار آورد.

یکسری تغییرات انحصاری، زبانهای هندو- آریایی و ایرانی را از دیگر زبانهای هندو اروپایی منفک می کند بعنوان مثال:

1- ادغام اصوات هندو- اروپایی  و بترتیب در اصوات هندو ایرانی  

(همچنین در اصوات ترکیبی)

2- تکامل ə هندو- اروپایی به   i  هندو- ایرانی

3- تبدیل s بعد از حروف i,u,r,k به  šهندو- ایرانی ( š  ایرانی و s هندی باستان)

4- پایانه جمع اضافی  در گروه های ریشه ای آوایی و غیره

 بعلاوه تشابهات مهمی در لغات، بخصوص در حیطه های مذهبی و اسطوره شناسی و همچنین عناصر ریخت شناسی(صرفی) (9) از قبیل پسوندها و اشکال ریشه ای لغات و نیز عبارت بندی وجود دارد. (رجوع شود به:   Chr. Bartholomae, “Vorgeschichte der iranischen Sprachen,” in Geiger and Kuhn, Grundr. Ir. Phil. I/1, 1895-1901, pp. 1-151. A. Erhart, Struktura indoíránských jazykûʷ [The structure of the Indo-Ir. languages], Brno, 1980.)