ترجمه و بررسی سه سند حقوقی ایلامی
بررسی سه سند ایلامی کهن به شمارههای MDP 24 393, MDP 28 399, MDP 28 402:11 ،جنبه هایی از قوانین وراثت و شیوه های وصیت و حقوق ناشی از وصیت را روشن مینماید. این اسناد که به زبان اکدی تنظیم گردیدهاند متعلق به اواخردوره ایلامی کهن یعنی دوره «سوکلمخها» و حدود 1970 تا 1600 پیش از میلاد میباشند. این اسناد به مناسبت آنکه وراثت و حقوق ناشی از آن در ایلام کهن را برای ما آشکار میسازند دارای اهمیت بسیاری میباشند . از نکات مهمی که در این اسناد باید بدانها توجه نمود ارتباط نزدیک قوانین ایلامی با جنبه های اسرارآمیز و ماورالطبیعه است. ارزش قائل شدن برای سوگند و پذیرفتن آن به عنوان وسیلهای جهت بررسی صحت و سقم دعاوی مطروحه از نشانههای بارز این امر است . بررسی این اسناد نشان میدهد که سوگند دارای باری روحانی بوده و کسانی که سوگند دروغ یاد میکردند از حقوق مادی و مدنی محروم میگردیدند و «کیتن» خود را از دست میدادند.
واژگان کلیدی: ایلام ، سوکل مخ ، سوگند، کیتن ، وراثت، وصیت
مقدمه:
از دوران سوکلمخها بیش از 500 سند حقوقی به زبان اکدی بدست آمده است. این اسناد که در طی حفاریهای باستانشناسان فرانسوی در شوش بدست آمده اند توسط آشورشناس برجسته فرانسوی، ونسان شیل (که سالها کتیبه شناس این هیات در ایران بود ) در سلسله انتشارات هیات باستانشناسی فرانسه در چهار مجلد چاپ گردیدند. این اسناد با علامت اختصاری MDP نمایش داده شدهاند . موضوع مقاله زیر سه سند هستند که از این میان یکی از آنها (MDP 24 393) در سال 1933 و دو سند دیگر (MDP 28 399 و MDP 28 402: 11) در سال 1939 به چاپ رسیدهاند. (بادامچی،6)
سه سند مورد بررسی، در رابطه با وراثت و حقوق ناشی از آن میباشند از اینرو در بررسی آن باید به نحوه میراث بردن ورثه توجه نمود . دیگر اینکه میراث بردن ورثه، موجب درگیریهای حقوقی میگردید که موجب رجوع به محاکم قضایی میشد و از این طریق ما با ادای سوگند که یکی از قدیمیترین شیوههای اثبات حقانیت در این منطقه است، آشنا میشویم.ادای سوگند دروغ گذشته ازعواقب حقوقی، دارای بار دینی نیز بود و از اینرو ادای سوگند دروغ امری خطیر به حساب میآمد که موجب خارج شدن فرد از حوزه قانون میگردید. جهت نگارش این گفتار، از دو سند MDP 28 399و MDP 24 393 که توسط دکتر حسین بادامچی مستقیماً از متن اکدی به انگلیسی ترجمه شدهاند وهمچنین از ترجمه فارسی سند MDP 28, 402: 11 که توسط ایشان انجام شده ، استفاده گردیده است . در ادامه بنا به درخواست ایشان و جهت تکمیل مبحث مواد 13، 148و191از قانون حمورابی ترجمه گردید لازم به ذکر است که ترجمه دو سند اول از زبان انگلیسی به فارسی توسط اینجانب صورت گرفته و بدیهیست که اشتباهات احتمالی بر عهده ایشان نمیباشد.
ترجمه سند MDP 24 393:
در باره خانه ساخته شده در زمان حکومت تمتی رَپتاش و شهرداریِ کودو زولوش که اَبی ایلی ، به کوک اَدَر فروخت و بهای انرا کاملاً دریافت کرد.
پوزور تپپونا پسر اَبیایلی و پسرانش دادخواستی را برعلیه ایقیشونی( پسر کوک اَدَر) تقدیم (دادگاه) کرد.
ادعای آنها بشرح زیر بود:
«پدر ما خانه را به پدر تو نفروخت. قباله تو مجعول و ساختگی است»
چندین نفر در نزد قاضی حاضر شدند و بسود ایشان شهادت دادند.
آنها ایقی شونی را وادار به ادای سوگند نمودند.
ایقی شونی در معبد ایشتار به شرح زیر ادای سوگند نمود:
« ایشتار! تو میدانی که من قباله مجعولی نساختهام و پدر من این سند را برای من باقی گذاشته است.»
ایقی شونی سوگند یاد کرد و آنها خانه را در اختیار او باقی گذاشتند ( یعنی آنها حق را به او دادند).
(اسامی 34 شاهد نام برده شده است)
ایقی شونی در برابر این 34 شاهد در معبد ایشتار سوگند یاد نمود
پوزور تپپونا (و پسرانش؟) او را وادار به ادای سوگند کردند و خانه را در اختیار او باقی گذاشتند.
ترجمه سند MDP 28 399:
چون آقای سین، دارایی خود را به دخترش تاریری بخشید
شوگوگو ادعایی بر علیه تاریری تسلیم نمود.
تاریری در مقابل شوگوگو سوگندی به شرح زیر ادا نمود:
« تو همسر من هستی
تو پسر من هستی
تو وارث من هستی
و اتا خوبیتیر باید تو را دوست بدارد و به تو خدمت کند»
تاریری سوگند فوق را نسبت به شوگوگو ادا نمود و به جانِ پالا ایششان ( سوکل مخ شوش)، به جان کوکو سانیت (سوکل شوش) و به جان نپیریشَ (خدا) قسم خورد.
شوگوگو به قسمی که تاریری نسبت به شاه و خدا ایراد کرده بود ، احترام گذارد و با بازگشت او به خانه خویش موافقت نمود (اصطلاحاً خانه را بنا کرد).
تاریری 45 «شکل» نقره دریافت کرد؛ 8 شکل نقره برای اتا خوبیتیر بود.
و شوگوگو 30 «گور» جو به عنوان سهم الارث تاریری پرداخت کرد.
سند MDP 28, 402: 11:
...
... یک برده را،
سین- ربی به نور... داد.
تا زمانی که او(= نور) زنده است.
حق استفاده دارد؛
بعد از وی،
سه پسرش (این اموال را) به ارث خواهند برد.
اما پسری که به او خدمت نکند،
از ارثیه سهمی نخواهد داشت.
در برابر شهود
خدایان اینشوشینک و شمش
و شش شاهد.
قانون ایلام ،شامل دودستهِ قوانین مذهبی معابد و قوانین مدنی وضع شده توسط فرمانروایان بودند. قوانین مذهبی یا «روشهای عدالت» را وضع شده از جانب خدایان ،بخصوص اینشوشینک خدای حامی شهر شوش میدانستند. که در واقع این قوانین چیزی جز قوانین تدوین شده توسط روحانیون معابد نبودند. هرگونه تلاشی برای تفکیک دقیق این دو گونه قوانین از یکدیگر بیهوده است چرا که ایندو ریشهای واحد داشتند و احتمالاً روشهای عدالت ریشه در نظام قظایی کهن ایلامی داشت. بعکس، قوانین مدنی با تاییدات الهی تنفیذ مییافتند. هینتس به موردی در یک کتیبه ایلامی متاخر اشاره میکند که به «قانونی که خدا اینشوشینک و شاه شوتروک نخونته دوم برقرار کردهاند...» اشاره مینماید(هینتس،4-93). بنظر میرسد در مدتی که بینالنهرین بر ایلام چیرگی فرهنگی داشت، قوانین بین النهرینی در سوسیانا معتبر بودند. اما تغییراتی در این میان مشاهده میشود که حائز توجه هستند . بعنوان مثال اگرچه ما از طریق قوانین حمورابی متوجه گشتهایم که قراردادهای
« Esip-Tabal» در بینالنهرین غیر قانونی بودند اما ازاسناد بدست آمده در شوش متوجه میشویم که این نوع قراردادها در شوش اجرا میشدهاند و قوانین حمایتی در برابر چنین قراردادهایی وجود نداشتند.
از سوی دیگر یکی از جنبههای مهم قانون ایلام توجه آن به جنبه های ماورالطبیعه است. ایلامیان بر این باور بودند که همه خدایان از قدرتی اسرارآمیز برخوردارند که «کیتن» نامیده میشودو این کلمه به شکل «کیدنو» وارد اکدی گردید. کیتن، تجلی الهی و قدرت ان در محافظت و در عین حال عذاب بود. فرمانروایان ایلامی قدرت خود را بر مبنای محافظت اسرارآمیز کیتن بدست میآوردند.رفتار شاه نسبت به رعایایش نماینده زمینی کیتن آسمانی (الهی) بود. کسی که به آن بی حرمتی میکرد زندگی خود را از دست میداد. تمامی خدایان دارای این کیتن بودند و کیتن «هومبن» فره ایزدی خاص پادشاه بود (همان،40)کیتن ؛همان نیروی خاصی است که برای مجسمههای سنگی دو طرف دروازههای ورودی قائل بودند. و ما مثال بارز آنرا در تندیسهای گاو پیکر دروازه ملل در پارسه و یا پیکرههای مشابه آن در هنر بینالنهرینی میبینیم.
نکته قابل توجه در مطالعه سند MDP 24 393 ، ارزشی ست که در محاکم قضایی برای عمل سوگند خوردن قائل بودند همانطور که از خواندن متن متوجه میشویم شاهدان زیادی به سود شاکی شهادت دادهاند اما طرف دیگر پرونده با ادای سوگند در معبد ایشتار از پرونده پیروز بیرون میآید. در دید نخست شاید این مسئله عجیب به نظر برسد اما اگر به این نکته توجه نماییم که او در معبد ایشتار سوگند یاد نموده است آنگاه متوجه میشویم که در صورت ادای سوگند دروغ ، قدرت محافظت کننده کیتن این الهه را از دست خواهد داد و این یعنی خارج شدن از حیطه قانون و بمعنی مرگ او خواهد بود شیوه مجازات در مواردی که مربوط به سوگند دروغ در ارتباط با وراثت ، فرزند خواندگی و هدایا باشد. عبارت بود از سپردن مجرم به امواج سرکش رودخانه . و این نوعی از اوردال (وَر) را در ذهن متبادر میکند. از یاد نباید برد که با وجود تعدد شهود که در این پروندهها به چشم میخورد ظاهراً ارزش سوگند بسیار بیشتر از شهادت ایشان بوده است.
سند MDP 28 399 در مورد دختری شوهر کرده است که املاک پدرش را به ارث برده و شوهر وی به دلیل اینکه این املاک، ملک مشترکشان نبوده و بر آنها کنترلی نداشته اعتراض کرده است . زن نسبت به شوهر خود سوگند وفاداری یاد کرده است و مرد با این پیمان که با سوگند به جان سوکل مخ، سوکل و نیز خدای بزرگ نَپیریشَ مستحکم شده بود راضی به بازگشت زن به سر خانه و زندگی خود گردید. ظاهراً زن از حق مدیریت خود بر میراث مزبور در قبال 45 شکل ( هر شکل تقریباً 5/8 گرم بوده) صرفنظر کرده است و علاوه بر آن بابت سهم الارث خود، 30 گور (هر گور معادل 300 سیلا و هر سیلا معادل یک لیتر بوده) جو دریافت کرده است. نکته مهم ادای سوگند به جان شاه و حاکم و خدای بزرگ ایلامی نَپیریشَ است که شکستن چنین سوگندی، موجب محرومیتهای مدنی و مذهبی برای شخصی که آنرا ادا کرده باشد در پی خواهد داشت.
اما سند MDP 28 393 حکایت از حق شخص وصیت کننده بر کلیه اموال خود مینماید . مرد وصیت میکند که تمامی اموال وی به همسرش برسد و پسران وی در صورتی بعد از مرگ مادر به سهم الارث خود میرسند که درحیات وی به او خدمت نمایند. به عبارت دیگر وصیت کننده این حق را داشت که با وجود داشتن فرزندان متعدد ، اموال خود را به یکی از وراث ببخشد و نیز ترتیب و شرایط انتقال بعدی ماترک خود را مشخص نماید. این وصیت نامه با شهادت خدایان شمش و اینشوشینک و 6 شاهد انسانی به پایان میرسد .
شمش خدای خورشید اکدی که معادل نخونته خدای خورشید ایلامی است (از آنجایی که نگاره هر دو خدا در زبان ایلامی یکی بوده لذا دقیقاً نمیتوان مشخص نمود که شاهد، شمش اکدی بوده یا نخونته ایلامی)خدای روز و روشنایی و جهان زندگان است در حالیکه اینشوشینک در کنار آنکه خدای حامی شهر شوش است و از این بابت بسیار محبوب و مورد احترام اهالی این شهر است نقش خدای جهان زیرین را نیز بر عهده دارد و داور جهان مردگان نیز به حساب میآید(همان، 56) لذا نام بردن از این دو خدای مهم نمایانگر آنست که کسی که مفاد وصیت نامه را رعایت نکند در این جهان و آن جهان مورد بازخواست قرار خواهد گرفت
نتیجه گیری :
از بررسی سه سند مزبور به نکاتی چند واقف میگردیم
1- ارزش سوگند در نظام قضایی ایلام کهن بسیار برجسته بوده است و این ناشی از قدرتی ماورالطبیعه «کیتن» است که چنانچه کسی سوگند دروغ یاد مینمود از حمایت آن بی بهره گشته و محکوم به مرگ میگردید. به عبارت دیگر قوانین مذهبی و مدنی با یکدیگر تداخل داشتهاند و مجرم نه تنها از حقوق مدنی خود محروم میگردید بلکه مجازات الهی نیز گریبانگیر وی میگردید. بنظر میرسد تعدد شهود در این میان تاثیر چندان مهمی نداشت.
2- شخص وصیت کننده حق اعمال حاکمیت بر ماترک خود حتی پس از مرگ را نیز داشت و میتوانست ترتیب به میراث رسیدن آنرا مشخص نماید. همچنین او میتوانست کلیه اموال خود را به یکی از وراث خود منتقل نماید و دیگران را از ارث محروم نماید. دختر و پسر نیز به میزان مساوی از ارث سهم دریافت میکردند
موادی از قوانین حمورابی:
ماده 13 قوانین حمورابی: بنا به نحس بودن عدد 13، چنین ماده ای در مجموعه قوانین حمورابی وجود ندارد!
(King, 1915)
ماده 148 قوانین حمورابی: اگر مردی ازدواج کند و زن او مریض شود . اگر مرد مایل باشد که همسر دومی اختیار کند او نباید زن اول را کنار بگذارد بلکه باید از او در خانه(ای که ساخته است)، نگه داری نماید و از او تا زمانی که زنده است حمایت نماید.(King, 1915)
ماده 191 قوانین حمورابی : اگر مردی که پسری را به فرزندخواندگی پذیرفته و او را پرورش داده ، خانوادهای تشکیل داده و دارای فرزندانی شد. بخواهد آن پسر را از فرزندخواندگی خلع کند. نباید آن پسر را بسادگی پی کار خود بفرستد. پدرخوانده باید از ثروت خود ، 3/1 سهم یک فرزند را به او بدهد و سپس او میتواند که برود. او نباید به این پسر مزرعه، باغ و خانه بدهد. (King,1915)
کتابشناسی:
1- هینتس، والتر.1388. دنیای گمشده عیلام. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
2- بادامچی، حسین. 1391. ایرانشناسی. شماره دوم ،25-1
3-King, Leonard William. 1915. Code of Hammurabi. contrib. by Charles F. Horne and C. H. W. Johns. Montana: Kessinger Publishing