نقش اسطوره های مزدایی در ساختار کارنامه اردشیر پاپکان
نقش اسطوره های مزدایی در ساختار کارنامه اردشیر پاپکان
گفتار زیر به عنوان کنفرانس درس نقد متون جناب دکتر اشراقی تهیه گردیده.
اردشیر در گستره تاریخ
اردشیر سر دودمان ساسانیان یکی از معروفترین و در عین حال مرموزترین پادشاهان این سلسه است زادن و پرورش او در گذر زمان در پوششی از افسانه و اسطوره محو و گم گشته و برای مورخ امروزی بدرستی ممکن نیست تا افسانه را از حقیقت باز شناسد وآنچه که از متون کهن آشکار می شود نیز کمکی به ما در این راه نمی کند. بنا به متن مروج الذهب "سر ملوک ساسانی، اردشیر پسر بابک پسر ساسان پسر نهاوند پسر دارا پسر ساسان پسر بهمن پسر اسفندیار پسر بستاسف بود." ( مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، 1370 ، ص 238 )
اما بنا به نص کارنامه اردشیر پسر ساسان و نوه دختری پاپک است که پس از بدنیا آمدن او، ساسان به یکباره از داستان حذف شده و پاپک نقش او را بر عهده می گیرد. شاپور اول در سنگ نبشه ای که بر تخته سنگی در نقش رجب از او باقی مانده چنین می گوید، این تصویر خداوندگار شاپور مزدا پرست است، شاهنشاه ایران و غیر ایران که تبار از خدایان دارد، فرزند خداوندگار اردشیر مزدا پرست، شاهنشاه ایران که تبار از خدایان دارد، نوه خداوندگار پاپک شاه. ( ویسهوفر، یوزف, 1378، ص 209 )
در اینجا به وضوح اردشیر فرزند پاپک نامیده شده است. شاپور اول در کتیبه ای در کعبه زرتشت که کارنامه اعمال اوست بار دیگر بر این نکته تاکید می کند: "من هستم خداوندگار مزداپرست، شاپور شاهنشاه ایران و انیران « غیر ایران » ، زاده خداوندگار مزداپرست اردشیر شاهنشاه ایران، زاده خدایان، نوه خداوندگار پاپک. "( همان، ص 197 )
اما با این وجود نمی توان به قطعیت اردشیر را پسرپاپک دانست چراکه سنت ازدواج در دوران ساسانی بسیار متفاوت با دورانهای بعدیست و چه بسا که نوع ازدواج ساسان با دختر پاپک بدانگونه بود که فرزند حاصل به خاندان دختر تعلق می یافته ( در بخش نقد درون متنی، به این نکته بیشتر خواهیم پرداخت) از طرفی در تاریخ طبری ساسان نیای اردشیر و پدر پاپک نامیده می شود اما می توان با ریچارد ، فرای هم عقیده بود که گزارش طبری مشکوک به نظر می رسد و ساسان را باید نیای دور اردشیر دانست و یا اینکه پس از مرگ ساسان بنا به سنت زرتشتی پاپک سرپرستی او را برعهده گرفته و یا این پذیرش سرپرستی پس از مرگ شاپور فرزند بابک بود. ( فرای، ریچارد، 1368 ، ص 218 )
در هر صورت اردشیر پس از پیروزی در سه جنگ که آخرین آن نبرد هرمزگان در 28 آوریل 224 میلادی بود اردوان پنجم آخرین فرمانروای اشکانی را (که در ترتیب جدید شاهنشاهان اشکانی اردوان چهارم بیست و هشتمین و آخرین شاه ایران از خاندان اشکانی است که از سال ۲۱۳ تا ۲۲۴ یا ۲۲۶ میلادی شاهی کرد) از سر راه برداشت و از آن پس سلسه ای که او بنیان گذاشت به مدت چهارصد سال بر ایران و بین النهرین حکومت کرد ( وسیهوفر، ژوزف، 1378، ص 195 )
بنا بر کتاب سریانی تاریخ آربلا در این نبرد فرمــانروایان آدیابن و کرکوک نیز متحد اردشیـر بودند ( فرای ، ریچارد، 1368 ، ص 219 ) در هر حال در 15 سالی که در پی این فتح آمد، اردشیر قلمرو خود را گسترش داد و تقریین تمامی متصرفات اشکانی را تحت سلطه خود درآورد و هنگامی که پسر او شاپور اول به سلطنت رسید خود را بحق سزاوار عنوان « شاهنشاه ایران و انیران » یافت.اردشیر مانند دیگر بنیانگذاران سلسله های پادشاهی در ایران شخصی خشن و مستبد بود که بر اعمال قدرت برهنه بسیار تاکید می کردو در عصری که قدرت در دست مردانی خشن همچون او بود . او باید از این خصیصه خود به بهترین نحو بهره می جست ."و هم اردشیر به یکی از عمال خود نوشته بود شنیده ام که تو ملایمت را بر خشونت و محبت را بر مهابت و ترس را بر شجاعت ترجیح می دهی ولی باید در آغاز کار خشن و درآخر ملایم باشی هیچکس را از مهابت خود بی نصیب نگذاری و از محبت مایوس نکنی و این سخن را که به تو می گویم مستبعد ندانی که این دو قرین یکدیگرند." (مسعودی, ابوالحسن علی بن حسین, 1370, ج 1, ص 243)
نقد برون متنی کارنامه اردشیر بابکان
کارنامه اردشیر بابکان:
رساله ای حماسی- اسطوره ای بجا مانده از عصر ساسانی ست که در اصل به زبان پهلوی نوشته شده و گمان می رود نسخه در دسترس تلخیص شده نسخه ای کاملتر و از دست رفته باشد. این کتاب در حدود 600 میلادی یعنی در اواخر دوره ساسانی تدوین شده و دارای 5600 کلمه پهلوی ست
معنی کارنامه:
کارنامه در لغت به معنی کار و هنر و صنعتی را گویند که کم کسی تواند کرده و به معنی جنگ نامه و تاریخ نیز آمده است.(برهان قاطع)این کلمه در دوران اسلامی به شکل کارنامج و کرنامج معرب شده و به پادشاهانی چون اردشیر و خسرو انوشه روان نسبت داده شده است.
مسعودی در مروج الذهب به کارنامه اردشیر بابکان (مسعودی, ابوالحسن علی بن حسین,1370, ص 242) و ابن ندیم در الفهرست از کارنامه ای در سیره خسرو اول صحبت می کنند .(ابن ندیم , محمد بن اسحاق ,1366, ص 196)در وصف اردشیر کتب دیگری در دست است از قبیل "عهد اردشیر"که جا حظ در التاج ص 89 و ابن عسلویه در تجارب الامم ج 2 ص 98 از این کتاب نام برده و آنرا عهدی از جانب اردشیر خطاب به پادشاهان که پس از وی می آیند می داند . (مشکور ,محمد جواد,1369,ص12-11 )
کتاب دیگری نیز تحت نام سیرت اردشیر از ابن ندیم روایت شده که ظاهراً ترجمه ی کارنامه ی اردشیر بابکان به زبان عربیست و ابن ندیم می گوید که « ابان لاحقی» ( ابان بن الحمید بن لاحق بن عفیر الرقاشی). این کتاب را که به نثر بود به نظم مزدوج در آورده است (ابن ندیم , محمد بن اسحاق ,1366, ص 196)
ابن ندیم از دو کتاب دیگر نیز نام می برد که برای اردشیر نوشته شده و به عربی ترجمه شده بود
یکی کتاب « وضع المسالح » در فن کمین نهادن و اسلحه خانه تعبیه کردن دیگر « کتاب التدبیر» درباره آنچه حکیمان راجع به آیین ملکداری نوشته اند . . (مشکور ,محمد جواد,1369,ص14 )
کارنامه و داستان های ملی:
کارنامه بعد از « ایاتکار زریران» دومین داستان رزمی به زبان پهلوی ست با این فرق که چکاچاک و بانگ هیاهوی دلیران در" ایاتکار" بیش از کارنامه به گوش می رسد و گمان می رود که" ایاتکار" داستانی به جا مانده از عصر اشکانی باشد. برخلاف ایاتکار که با تفاوت هایی عمده وارد شاهنامه شده پیکره ی اصلی کارنامه با تغییراتی کمتر از آن به حماسه ملی راه پیدا کرد.
اما با توجه به این که احتمال داده میشود که کارنامه در دسترس, خلاصه شده متنی مفصل تر باشد احتمال میرود که در روزگار سرایش شاهنامه آن متن مفصل هنوز در دسترس بوده چرا که در شاهنامه بخشهایی از این داستان آمده که در متن فعلی موجود نمی باشد. از این گذشته در آغاز خود کارنامه فعلی آمده که « به کارنامه اردشیر بابکان چنین نوشته است» که این خود حکایت از متنی اولیه بغیر از متن کنونی می کند و به احتمال زیاد تا زمان فردوسی همه کارنامه اصلی با ترجمه عربی و یا پازندآن وجود داشته (مشکور، محمد جواد، 1369، ص 16)
عصر تدوین کارنامه:
در متن کارنامه اشاره به بازی شطرنج، نرد و خاقان ترک شده از این قراین میتوان حدس زد که گردآوری کارنامه یا خلاصه آن در قرن میلادی و در عصر خسر و اول صورت گرفته و اگر با نظر ف . گرنت جهت بازسازی عنوان "تگین" برای پادشاه کابل در کارنامه موافق باشیم متن موجود باید به تاریخی متأخرتر از سال 706 (قدیمیترین تاریخ ممکن گواهی شده برای این عنوان ) برسد( چرتی ,کارلو جیوانی , 2012,جلد 15,صفحات588 – 585) . از طرف دیگر ستایش پهلوانان و زیبایی جسمانی که بصورت مکرر در آن آمده نشان از تاثیر پذیرفتن آن از منابع قدیمی تری مانند منابع عصر اشکانی و یا اوایل ساسانی دارد.
پند و اندرزهای منسوب به اردشیر اما باید از افزوده های اواخر عصر ساسانی باشد که نگارش چنین پند نامه هایی مرسوم گردیده بود . سبک و انشای کارنامه بسیار محکم تراز کتب پهلوی نوشته شده پس از اسلام است و این خوداز دلایل تعلق بی قید و شرط این اثر به ادبیات اصیل ساسانی است.
کارنامه وشاهنامه:
کارنامه هنگامی نوشته شد که در مورد اردشیر و جانشینان اطلاعات تاریخی در
دست بود. با این حال می بینیم که این کتاب مانند دیگر روایات حماسی آکنده از اعمال خارق العاده قهرمان داستان است این خود نشان دهنده آنست که « کارنامه » کتابی تاریخی نیست بلکه در مورد اردشیر به مرور ایام روایات و داستانهایی بوجود آمد که طبعاً با افکارحماسی آمیخته بود (مشکور ,محمد جواد,1369,ص20) و بسیاری از اشارات اسطوره ای در آن راه یافته و با تار و پود داستان آمیخته است از مطالعه اشارات موسی خورنی مورخ ارمنی چنین بر می آید که مشابه این امر در مورد کوروش نیز روی داد و داستان زندگی او با نکات و اشارات اسطوره ای و حماسی تزئین گردید.
از مقایسه روایت زندگی اردشیر و بدست گرفتن قدرت توسط وی, با شاهنامه، چنین بر می آید که داستان مندرج در شاهنامه از ابتدای تولد و روی کارآمدن اردشیر تازادن نوه او اورمزد از متن کارنامه برداشته شده اما متنی کاملتر و مفصلتر از آنچه که اینک در دسترسی ماست و احتمالاً فردوسی از منابع پهلوی بصورت مستقیم استفاده نکرده بلکه براساس پازند متون پهلوی یا ترجمة عربی آنها و یا اطلاعات شفاهی دهقانان به این کار سترگ دست زده. در مقایسه دو متن نگاشته شده درکارنامه و شاهنامه به کاستی و افزودنی هایی بر می خوریم که در یک مورد متن شاهنامه از بخشی از متن مندرج در کارنامه مغفول مانده و آن عبارت است از مضمون بخش دهم در خصوص به شکار رفتن اردشیر و دیدن گورنر و ماده بچه گور و بیاد آوردن فرزند خود از دختر اردوان (شاهپور اول). از این گذشته فقط جزئیاتی از متن کارنامه در شاهنامه حکیم طوس حذف گردیده که بار دینی داشته و ممکن بود که برای خواننده مسلمان آن دوره خوشایند نبوده باشد در عوض فردوسی سه قسمت را اضافه کرده:
1- داستان پیدایش اژدها که از کرمی در سیب بوجود آمده
2- افسانه حقه سر به مهر در مورد تولد شاپور
3- نمایش چوگان بازی در حضور اردشیر و گوی به چوگان زدن شاپور
از این سه موضوع, اولی اصیل تر بنظر می رسد و دو موضوع دیگر که در تاریخ طبری نیز آمده قاعدتاً از دوران کهن به آن اضافه شده است.
گذشته از موارد یاد شده فوق ,دیگر بخشهای این روایت در هر دو اثر گرانمایه بسیار شبیه هم بوده و گاه اشعار حکیم طوس عیناً منطبق بر بعضی از فقرات کارنامه است با این وصف نشانه های موجود در شاهنامه حکایت از آن می کند که داستان اردشیر در حماسه ملی، با واسطه از کارنامه تاثیر پذیرفته "برخی از این مغایرتها عبارتند از:
1- در کارنامه بابک سه شب, سه گونه خواب در مورد ساسان می بیند اما در شاهنامه تنها از رویای دوم و سوم او سخن رفته.
2- حدیث رفتن اردشیر به سر چشمه در هنگام فرار و تعویض دو جوان به شتاب کردن او در کارنامه وجود ندارد و تبدیل به هشدار دو زن گردیده است(که اجمالاً توضیح داده خواهد شد)
3- در کارنامه از نامه نوشتن اردوان به پسر خود و فرستادنش به جنگ خبری نیست.
4- بواک (بُناک) در کارنامه از خاصگان اردوان است که از سپاهان به پارس گریخت و به اردشیر پیوست حال آنکه در شاهنامه به تباک تغییر نام یافته و پادشاه جهرم شمرده شد.
5- تفاوت روایت جنگ اردشیر با هفتان بخت (هفتواد) و کشتن کرم در دو کتاب و اینکه این داستان در شاهنامه بهتر توضیح داده شده .
6- در خدعه دختر اردوان و خشم گرفتن اردشیر به اوو دستور قتل وی نجات دخنر بدست وزیر (در کارنامه موبد) وزادن شاپور تفاوت بسیاری بین دو اثر دیده می شود."(شکور، محمد جواد، 1369، ص
27)
نسخ موجود کارنامه و ترجمه های فارسی:
تنها نسخه خطی که تا کنون از این متن شناسایی شده است نسخه قدیمی MK است که در سال 1322 میلادی در گجرات توسط « مهربان کیخسرو» استنساخ گردید این نسخه خطی شامل تعدادی از مهمترین متون غیر مذهبی مانند ایاتکار زریران، شهرستانهای ایرانشهر و چندین اندرزنامه است ( چرتی ,کارلو جیوانی , 2012,جلد 15,صفحات588 – 585)
این نسخه دارای 347 صفحه است و هر صفحه 12 سطر دارد اوراقی از آن مفقود و با مخدوش و جابجا شده و شامل 35 رساله کوچک پهلوی و دو الحاقیه است که الحاقیه اول در سال 624 یزدگردی با تمام رسیده و دومی در سال 691. (مشکور، محمد جواد، 1369، ص 30)
نخستین ترجمه کارنامه به زبان پارسی، نیز توسط پارسیان هند صورت گرفت .
1- در سال 1899 نخستین ترجمه پارسی ، توسط خدایار دستور شهریار ایرانی در بمبئی به چاپ رسید.
2- ترجمه دوم توسط مرحوم سید احمد کسروی در مجله ارمغان سال هشتم شمارة 3-2 تا شماره 9-8 سال نهم صورت گرفت که به شکل ضمیمه مجله مزبور منتشر گردید. نگارنده موفق به یافتن نسخه ای از این ترجمه نگردید.
3- ترجمه مرحوم صادق هدایت که در سال 1318 در تهران به چاپ رسید و ایشان تا سر حد امکان سعی در حفظ واژگان اصیل پهلوی نموده اند این امر موجب گردیده که این ترجمه بیشتر برای آشنایان به زبان پهلوی قابل استفاده باشد نگارنده نسخه آن لاین این کتاب را مطالعه کرده است.
4- ترجمه دکتر محمد جواد مشکور که در سال 1329 به چاپ رسید این نخستین کتابی ست که در ایران تماماً به خط پهلوی به چاپ، رسید و در سال 1369 مجدداً توسط انتشارات « دنیای کتاب » چاپ گردیده از بزرگترین مزایای این کتاب مقدمه 42 صفحه ای آن است که تاریخچه ای جذاب و خواندنی از این اثر سترگ بدست می دهد و نگارنده در تهیه و تدوین بخش نخست این گفتار بهره ای در خور توجه از آن برده است. نثر ترجمه صورت گرفته روان و بسیار شبیه نثر معاصر پارسی است اما در ترجمة برخی از واژگان یا آوا نوشت شان کوتاهی هایی صورت گرفته که متاثر از دوره و عصریست که ترجمه در آن صورت گرفته این ترجمه مشتمل بر متن پهلوی، آوا نگاری به خط پارسی، ترجمه پارسی و آوردن بخشهایی از شاهنامه است که در ارتباط با داستان مندرج در کارنامه می باشد.
5- ترجمه دکتر بهرام فره وشی متن پهلوی آن از روی متن حروف چینی شده داراب دستور پشوتن سنجانا گرفته شده که در سال 1896 در بمبئی به چاپ رسیده و در ادامة آن، متن پهلوی « کارنامه» « ادلجی کرشاسپ جی آنتیا» که آن نیز در سال 1900 در بمبئی به چاپ رسیده است، آورده شده است. ایشان در پایان ترجمه خود بخشهایی از شاهنامه حکیم توس و روایاتی از تاریخ طبری، تاریخ بلعمی، الکامل، اخبار الطوال، التنبیه و الاشراف، مروج الذهب، مجمل التواریخ و القصص و فارسنامه ابن بلخی را که در ارتباط با متن کارنامه بوده را آورده و خواننده را در جستجوی مسیرهای آشنایی با این اثر سترگ رهنمایی کرده اند. نگارنده به دلایلی که در ادامه خواهد آمد ترجمه ایشان را بعنوان مرجع این گفتار برگزیده و بسیار از آن استفاده نموده است.
لازم به یادآوریست که ایشان در انتهای کتاب 16 قطعه عکس سیاه سفید از آثار تاریخی، سنگ نگاره ها، سکه ها، مهرها و پیکره ها آورده اند و پایان بخش کتاب واژه نامه ای مشتمل بر 1200 واژه پهلوی ست این ترجمه نخستین بار در سال 1354 در انتشارات دانشگاه تهران به چاپ رسیده و در سال 1390 به پنجمین چاپ رسیده است.
6- ترجمه سرکار خانم دکتر مهری باقری که توسط نشر قطره در سال 1378 منتشر گردید و متاسفانه نگارنده بعلت ضیق وقت از مطالعه و بررسی آن غافل ماند و امیدوار است تا در گزارشات بعدی از آن بهره جوید.
شهرهایی که اردشیر بنا نهاد:
از آنجا که هدف ما بررسی کتاب کارنامه اردشیر پاپکان است لذا در این مبحث تنها روستاها و شهرهایی را که بنای آنها در این کتاب به اردشیر نسبت داده شده معرفی می نماییم:
1- رامش اردشیر : شهر توج (Tawwaj) بین اصفهان و خوزستان در جبال (یاقوت حموی به نقل از حمزه اصفهانی) این مکان محل پیمان بستن اردشیر با بناک است در کارنامه آنرا روستایی دانسته اند.
2- بوخت اردشیر ( بوشهر ) : محل رسیدن به دریا (خلیج فارس) در هنگام گریز از دربار اردوان است.
3- اردشیر خره =گور = فیروز آباد
4- گذاران : روستایی که در محل دژ « هفتان بوخت » برپاکرد.
5- راس شاپور : گندی شاپور
اردشیر در تمامی این شهرها و یا روستاهایی که بنا نهاد آتشکده ای بزرگ برپا نمود که نشانه ای از سیاست دینی است که در سالهای بعد توسط او و جانشینش ادامه یافت.وآن عبارت است از آمیختن دین و دولت و ساختن دولت- ملت . سیاستی که قریب به 400 سال مورد حمایت جانشینانش قرار گرفت و حتی بعد از بر افتادن خاندانش تا کنون در این سرزمین به حیات خود ادامه داده است.
نقددرون متنی کارنامه اردشیر بابکان
گفتیم که کارنامه اردشیر پاپکان اثریست حماسی- اسطوره ای .در نقد درون متنی این اثر برجستة بجای مانده از ادبیات پهلوی، به نکاتی که در خوانش متن با آن روبرو شده و موجب طرح پرسش گردیده توجه کرده و تا سر حد امکان سعی در یافتن پاسخی درست خواهیم نمود.
1- خواب پاپک: در ابتدای کارنامه با سه خواب متوالی پاپک روبرو می شویم « پاپک شبی بخواب دید چونان که خورشید از سر ساسان بتافت وهمه جهان روشنی گرفت(فره وشی، بهرام ،1354، ص 5 ، بخش1، بند 9) دیگر شب ایدون دید چونان که ساسان به پیلی آراسته و سپید نشسته است و هر که اندر کشور پیرامون ساسان اند، نماز بهش برند و ستایش و آفرین ، همی کنند (همان ، بخش 1، بند10 )دیگر شب همانگونه ایدون دید چونان که آذرفرنبغ و گشسپ و بر زین مهر به خانه ساسان، همی و خشند و روشنی به همه کیهان همی دهند (همان ، بخش 1، بند 11) ساسان جوانی ست که به شبانی گله های پاپک مشغول است و چنین خوابی او را سخت متحیر می کند پس به عادت روایات کهن ,انجمنی از دانایان ومعبران برگزار کرده و خواب خود را با ایشان در میان می گذارد. بنا به گفته خواب گذاران این مرد یا فرزندان او به پادشاهی خواهند رسید پاسخی که پاپک دریافت می کند او را به جستجوی اصل و نسب ساسان مصمم می گرداند. ساسان پرده از راز خود گشوده و خود را از نژاد دارا و تخمه کیانیان معرفی می کند و این موجب خشنودی پاپک شده و ساسان را به دامادی خود بر می گزیند .
این سه خواب تعابیری اسطوره ای در پس خود دارند. در خواب اول که سخن از تابیدن خورشید از سر ساسان است بوضوح از حمایت ایزدمهر از ساسان و خاندانش سخن گفته می شود چه خورشید ایزد همراه مهر و در روایتهای متاخر خود اوست. مهر ایزد پاسبان، پیمانها و یاور ارتشتاران و جنگاوران است و حضور او در خواب بابک نشان از تعلق ساسان به طبقه ارتشتاران و پهلوانان. خواب اول در روایت شاهنامه از داستان اردشیر جایی ندارد که شاید بخاطر همین شدت وضوح نمادهای مهر پرستی در آن باشد.
خواب دوم با بیتی شیوا در شاهنامه توضیح داده می شود.
که ساسان به پیل ژیان بر نشست یکی تیغ هندی گرفته به دست
(خالقی مطلق,جلال ,1388,دفتر ششم, ص140, بیت 100)
(برتلس,آ,1971, دفتر هفتم, ص117, بیت 82)
یکی از روایات متاخر پهلوی روایت "برآمدن شاه بهرام ورجاوند" است در این روایت از ظهور" بهرام ور جاوند" سخن گفته می شود که سوار بر پیل از هندوستان عزم ایران نمود و دشمنان را از خاک ایران بدر کرده و آئین مزدیسنا را دگرباره بر ایرانزمین خواهد گسترانید.
"کی باشدکه پیکی آید از هندوستان,
که (بگوید)آمد آن شاه بهرام از دوده کیان,
که (اورا) پیل است هزار,بر سران سر است پیلبان"
(آسانا, جاماسب جی,1371,ص190)
بنظر نگارنده در این خواب ایزد بهرام که ایزد یاری دهنده ارتشتاران است بعنوان حامی ساسان معرفی می شود و بیت شیوای شاهنامه که دو عنصر کلیدی پیل و شمشیر در آن آمده بر کارکرد بهرام به عنوان ایزد جنگ و جنگاوران تاکید می کند در خواب سوم که خود معبران آنرا بخوبی تشریح کرده اند, درخشیدن آتشکده های سه گانه زرتشتی که نشان سه طبقه اجتماعی ایران آنروزگار بودند به خانه ساسان کنایه از سرسپردگی هر سه طبقة اجتماعی و در واقع کل کشور به خاندان ساسان می باشند.
2- واژه کنیزک:
پاپک ساسان را به دامادی می پذیرد.« و پس دخت خویش به زنی داد و از ساسان باید بودن را، اندر زمان آن کنیزک آبستن بود و اردشیر ازش زاد (همان، بخش1، بند 20)
« سپس دخت خویش را به زنی او داد و چنانکه باید بودن اندر زمان آن دخترک آبستن شد و اردشیر از وی بزاد» ( شکور، محمد جواد،1369 ، ص 177، بخش 1، بند2)
واژه کنیزک در اصل به معنی زن می باشد و جناب دکتر فره وشی بدرستی از همان شکل راستین استفاده کرده اند.اما جناب دکتر مشکورآنرا به واژه « دخترک » ترجمه کرده اند تا خواننده امروزی دچار سر در گمی نگردد. نگارنده به شخصه روش دکتر فره وشی را می پسندم چه خواننده را با متن درگیر نموده و حضور ذهن بیشتری را از او می طلبد.
واژگان در گذر زمان تغییر محتوای می دهند و واژگانی چون کنیزک و یا هنر امروزه به مفهومی متفاوت با اعصار کهن درک می کردند.چنانکه « هنر» در بیت معروف حکیم طوس معنایی یکسره متفاوت با برداشت امروزی ما دارد.
از ایرانیان نیست چندین سخن سپه را چنین دل شکسته مکن
بدیشان چه باید ستاره شمر به شمشیر جویند مردان هنر
(خالقی مطلق,جلال ,1388,دفتر چهارم, ص195, بیت8-387)
(برتلس,آ,1971, دفتر پنجم, ص258, بیت 2-381)
واژه هنر ( ) در فارسی باستان به معنی «آنچه نیک مردانه است
» و در معنای عام آن مترادف با جنگ و جنگاوریست اما امروزه از آن به معنای Art"
" استفاده می شود.
3- غایب شدن ساسان از داستان: با تولد اردشیر, ساسان به یکباره از داستان محو می شود و پاپک نقش پدر اردشیر را بر عهده می گیرد. دکتر کتایون مزداپور در گفتاری تحت عنوان « نشانه های زن سالاری» (مزداپور، کتایون ، 1383، ص 208- 169)یکسری از ازدواجها در داستانهای کهن ایرانی را بر می شمرند که با دیگر ازدواجها فرق دارند در این ازدواجها این زن است که به خواستگاری مرد می رود ( در اینجا پدر زن چنین نقشی را ایفا می کند) و فرزند حاصله در خاندان زن باقی می ماند از برجسته ترین مثالهای ذکر شده در گفتار محققانه ایشان می توان به وصلت رستم و تهمینه و سیاوش و جریره اشاره نمود ایشان این گونه وصلتها را از نشانه های جامعه ای ما در سالار بر شمرده اند و از آنجائیکه در ایران پس از عصر آریایی چنین رویکرد وجود ندارد این را از خصوصیات اقوام بومی ایران و خصال پیش از آریایی ایشان می دانند. نگارنده بر آنست که چنانچه ساسان را پدر واقعی اردشیر دانسته و از فرضیه هایی که او را نیا و یا جد باستانی خاندان اردشیر می دانند صرفنظر نماییم آنگاه می توان به این نتیجه برسیم که در وصلت ساسان و دخت بابک نشانه هایی از ازدواجهای پیش آریایی مشاهده می شود. این گونه از ازدواج در بین النهرین نیز سابقه داشت و تحت عنوان «اریبو» (Erabu) از آنها نام برده می شود این گونه از ازدواج در شرایطی صورت می گرفته که خانواده زن ثروتمند و یا قدرتمند بوده و مایل به شراکت مرد بیگانه در ثروت و قدرت خود نبودند. و تعلق اردشیر به خاندان پاپک در شعار سپاهیان او در فتح دژ «هفتان بوخت» (هفتواد) مشخص می گردد. سواران که به کوه بودند، چون این از دژ دیدند به تاخت به بن دژ (به) یاری اردشیر آمدند، به گذار دژ افتادند و بانگ کردند که « پیروز، پیروز باد اردشیر، شاهنشاه پاپکان» (فره وشی، بهرام، 1354، ص 85، بخش8، بند 14)
4-دختر یا معشوقه اردوان ؟
ظاهرا جناب دکتر فره وشی زنی را که همراه اردشیر از دربار اردوان فرار کرده دختر اردوان می دانند .رسم ازدواج با محارم در دوران اشکانی مسبوق به سابقه بوده و حداقل یک مثال از آن عهد بجا مانده (ازدواج فرهادک با مادر خویش، ملکه موزا) و ایشان ترجمه خود را در پاورقی آورده اند .(فره وشی، بهرام ، 1354، ص 23)
اگرچه "خویدوده" در دوران اشکانی هیچگاه به اهمیت و تقدس عصر ساسانی نبوده اما نگارنده این جسارت را بخود می دهد که گفته ایشان را مخالف منطق روایی داستان بدانند بنظر می رسد که در کارنامه این کنیزک به واقع همانی باشد که امروزه ، آنرا معشوقه می نامیم چرا که در کارنامه از صفت « بشده بخت» که به همان معنی سیاه بخت امروزی ماست برای ذکر اردوان در این قسمت از داستان استفاده می شود.
« به شب، هنگامیکه اردوان « بشده بخت» بخفت آن کنیزک به نهان به نزدیکی اردشیر شد» (فره وشی، بهرام، 1354، ص 25 ، بخش 2، بند 3)
از این گذشته در فصول بعدی کارنامه چنین می خوانیم که اردشیر از پس کشتن اردوان , دخت او را بزنی گرفت تا با خاندان کهن پادشاهی نیز وصلت کرده و مشروعیت خود را فزونی بخشد در حالیکه اگر زن همراه او در هنگام فرار، دخت اردوان بود نیازی به وصلت با دختر دیگر اردوان جهت اینکار نبود. در شاهنامه نیز این زن دخت اردوان نیست بلکه بنده اوست.
یکی کاخ بود اردوان را بلند به کاخ اندرون بنده ای ارجمند
که گلنار بد نام آن ماهروی نگاری پر از گوهر و رنگ و بوی
(خالقی مطلق، جلال، 1388، ج 6، ص 148، بیت 15-214)
(برتلس، آ, 1971، ج7 ص 123 ، بیت 198- 197)
6- پانزده سالگی اردشیر:اردشیر در سن پانزده سالگی به دربار اردوان خوانده شد.پانزده سالگی سن جوانی آرمانی و آغاز کمال مرد است در روایات پهلوی همانگونه که چهل سالگی سن کمال و پختگی مرد بشمار می رود اما گذشته از این جوان پانزده ساله ششمین تجلی ایزد بهرام است. بهرام ایزد جنگ و همانگونه که بعداً خواهیم دید یکی از بزرگترین ایزدان حامی طبقة ارتشتاران و بخصوص ایزد حامی شخص اردشیر است در بهرام پشت می خوانیم که : « بسوی او ششمین بار بهرام اهورا آفریده در کالبد مرد پانزده ساله نورانی، روشن چشمان زیبایی با پاشنه ای خُرد درآمد.»
(پورداود، یشتها، ج 2، ص 122 ، کرده 6، فقره 17)
شدت علاقه اردشیر و نخستین پادشاهان ساسانی به این ایزد یاور جنگاوران از آنجا پیداست که سه پادشاهی که به فاصله کوتاهی بعد از شاپور اول بر تخت سلطنت تکیه زدند پسر بعد از پدر نام او را برخود داشتند یعنی بهرام اول فرزند شاپور و بهرام دوم و سوم که فرزند و نوه او بودند. به گمان نگارنده در این قسمت از کارنامه بروجه حمایت گرانه این ایزد بصورت غیر مستقیم تاکید شده .
7- گریز اردشیر:
در گریز اردشیر از دربار اردوان بین کارنامه و شاهنامه تفاوتی وجود دارد که بسیار حائز اهمیت است و به گمان نگارنده از نکات کلیدی در تعیین قدمت متن اصلی مورد استناد هر یک از ایشان است بطور معمول کارنامه را بر گرفته از متنی متاخر تر از متن شاهد شاهنامه می دانند اما در این قسمت از کارنامه که بدست مارسیده از نکته ای سخن رفته که به نظر نگارنده جای بررسی بیشتری دارد.
در گریز از دربار، اردشیر و همراه وی به دیه ای می رسند در کنار دیه دو زن او را از آسودن بر حذر داشته و به تعجیل و رفتن بسوی دریا تشویق می نماید"(16) ایدون گویند که اندر شب فراز به دیهی آمد و اردشیر ترسید که مگر مردم ده ببینند، شناسند و گرفتار کنند، نه اندر ده، به بکسته دیه گذشت.
(17) و آمد، دو زن نشسته دید و آن زن بانگ کرده که: مترس اردشیر کی بابکان از تخمه ساسان، ناف دارای شاه! چه رسته ای از هر بد، کس تو ( را ) نتوان گرفتن،و ترا خدایی ایرانشهر بسیار سال باید کردن. (18) بشتاب تا به دریا و چون نیز دریا به چشم ببینید مپایید، چه، چونت چشم به زره افتد، از دشمنان بی بیم باشی» (فره وشی، بهرام، 1354، ص 5-34 ، بخش 3، بند18-16)
اما در شاهنامه این وظیفه بر عهده دو مرد جوان است.
چو هر دو رسیدند نزدیک آب به زردی دو رخساره چون آفتاب
همی خواست آید فرود اردشیر دو مرد جوان دید بر آبگیر
جوانان به آواز گفتند زود عنان و رکبیت بباید بسوی
(خالقی مطلق، جلال، 1388، ج 7 ص 5-154 ، یت 312-310)
(برتلس، آ، 1971 ، ج7، ص128، بیت 294-292)
دلیل این تضاد در چیست؟ نگارنده بر آنست که روایت کارنامه کهن تر و صحیح تر است چه در اینجا بطور مشخص زن هشدار دهنده ,ایزدبانو" آناهیتا "ست که اردشیر و خاندانش وظیفه کهانت معبد او را دراستخربر عهده داشته اند و در عملی که به وضوح با کار کرد این ایزد بانو به عنوان ایزد آبهای جاری همخوانی دارد، اردشیر را به سمت آب روان (زره را می توان دریا , رود بزرگ و یا حتی آبگیر وسیع در نظر گرفت کما اینکه اندکی بعد می بینیم که بنا به متن شاهنامه, اردشیر در کنار آبگیری سکنا می گزیند) و پناه جستن در کنار آن (در واقع در پناه خود گرفتن ) گسیل می کند آناهیتا ایزد بانوی محبوب نخستین پادشاهان ساسانی است و حتی نرسی فرزند شاپور اول در نقش برجسته خود در نقش رستم, حلقه قدرت را از دست او دریافت می کند او« مقدسی که فزاینده مملکت است» (پور داود، ابراهیم، یشتها، ج1،ص 233، کرده 1) نامیده می شود و حکیم توس , اردشیر را به او تشبیه می نماید.
که شیر ژیانست هنگام رزم به ناهید ماند به هنگام بزم
(خالقی مطلق، جلال،1388, دفتر ششم، ص 143، بیت 244)
(برتلس، ی،1971, دفتر هفتم، ص 119 ، بیت 126)
در شاهنامه, دو مرد جوان وظیفه هشدار و انذار اردشیر را بر عهده می گیرند بطور معمول چنین وظیفه ای بر عهده ایزد سروش(سرئوشه) قرار داده می شود.سروش همچون مهر و همراه با او از ایزدان مورد علاقه ارتشتاران و جنگاوران است. هفدهمین روز از هر ماه به نام اوست و او سوار بر گردونه ای که توسط 4 اسب زرین سم کشیده می شود هر شب 3 بار به دور زمین می گردد .او برقرار کننده صلح و فتح است که جنگ و ستیزه را در هم می شکند(سروش پشت کلمه4، فقره 1)
ایزد همراه سروش, ایزد نریوسنگ (نئیریو سنگهه) است که در سروش پشت کلمة 1 فقره 8 نام او همراه سروش آمده او پیک اهورا مزداست و کارکردی شبیه جبرئیل در میتولوژی های سامی دارد.
با توجه به کار کرد هر یک از ایندو ایزد می توان دو مرد جوان آمده در شاهنامه را ایزد سروش و نریوسنگ دانست. نگارنده فرضی دیگر نیز با توجه به مصرع دوم بیت
چوهر دو رسیدند نزدیک آب به زردی دو رخساره چون آفتاب
در نظر دارد که شاید و البته شاید یکی از دو ایزد مزبور ایزد مهر باشد اما این فرضی بعید است و تنها بعنوان جرقه ای برای پژوهشهای آینده مطرح گردیده است درکل با توجه به نقش مهم آب در پناه دادن به اردشیر و اینکه ایزد سروش ارتباطی بارزی با این عنصر حیاتی ندارد و بر عکس این ایزدبانو آناهیتاست که نقشی بسیار نزدیک و در هم تنیده با آب داشته و از آن گذشته اردشیر و خاندانش ارتباطی نزدیک با معبد آناهیتا در استخر داشته اند به گمان نگارنده منطقی تر است که روایت کارنامه را ارجحتر شمرده و به همین دلیل آنرا کهنتر از منبعی بدانیم که شاهنامه از آن استفاده کرده است.
تنها در گذر زمان و کاستن از نقش زنان و ایزد بانوان مونث است که نقش و کارکرد آناهیتا از حماسه های ملی مان گم گشته و محو می گرددوجای خود را به ایزدی مذکر می دهد.
8- مسیر گریز اردشیر از دربار اردوان
بنا به شاهنامه دربار اردوان در ری قرار داشته به موجب متن کارنامه که بصورت کاملاً مشخص و واضحی غلط است، پایتخت او شهر استخر بود لذا ما می توانیم فرض شاهنامه را درست تر بشماریم اما در این مرحله با این مشکل روبرو می شویم که اصولا اشکانیان هیچگاه ری را به عنوان پایتخت بر نگزیدند و از سده های میانی حکومت خود همواره در غرب قلمرو خویش سکونت می گزیدند. از استیلای اردوان که سخت درگیر سرکشی های درون خاندانی و قیام شاهکان محلی بود بر سلوکیه که پایتخت وشهری آزاد و دارای سنتهای" پولیس" های یونانی بجا مانده از دوران سلوکی بود و همواره با سرکشی های خود برای پادشاهان اشکانی ایجاد زحمت می کرده اثری نداریم اما از طرفی درداستان اردشیر به بیتی بر می خوریم با این مضمون:
جوان نامه برخواند،خرسند گشت دلش سوی نیرنگ واروند گشت
(خالقی مطلق ، جلال،1388, دفتر ششم، ص 147، بیت 210)
می دانیم که اروند رودیست که اکنون بنام شط العرب نامیده می شود و این رود در مسیر پیمایش از ری به پارس قرار ندارد از طرف دیگر مسیر، پیمایش اردشیر بسوی خلیج فارس است و ما می دانیم که وی در این مسیر روستایی بنام « بوخت اردشیر» بنا کرده که اینک بوشهر نامیده می شود اینگونه به ذهن نگارنده می رسد که اردشیر از سلوکیه که تخت گاه اشکانیان بود عازم جنوب عراق امروزی شده از اروند گذر کرد و برای گریز از نیروهای اشکانی مستقر در پارس عازم سواحل خلیج فارس گشته و از آنجا و پس از جمع آوری عده و عده عازم استخر که مرکز پارس بوده شده است. به عبارت دیگر مسیر گریز اردشیر مسیر شمالی- جنوبی نیست بلکه مسیری شمالغربی- جنوبشرقی است که لازمه طی این مسیر عبور از رودخانه بزرگ و پر آبی همچون اروند است. که نیاز به قایق دارد.
بیامد به دریا هم اندر شتاب به هر سو بر افکند زورق برآب
(خالقی مطلق، جلال، 1388,دفتر6، ص 156 ، بیت 342)
(برتلس، آ،1971, دفتر7، ص 130، بیت 324)
در ادامه متوجه می شویم که این مکان دریا نیست بلکه آبگیریست
ز آگاهی نامدار اردشیر سپاه انجمن شد بر آن آبگیر
(خالقی مطلق، جلال،1388 دفتر6، ص 154، بیت 343)
(برتلس, آ,1971,دفتر 7, ص130, بیت325)
از سوی دیگر باید به یاد داشت که برخی از قهرمانان اساطیری شاهنامه برای رسیدن به قدرت نیاز به عبور از رودخانه ای داشته اند که خود نمادی از «ور» تر است یعنی اینان با عبور از رود همچون عبور سیاوش از آتش، پاکی تن و جان و یاری ایزدی را به نمایش می گذارند. بهترین مثال را می توان در عبور فریدون از اروند و رهسپار کاخ ضحاک شدن و نیز در عبور کیخسرو از جیحون و رفتن به خاک ایران و دیدن نیای پدری و تکیه زدن بر تخت ایران دید . با توجه به رسیدن به عصر تاریخی در اینجا ما کمتراثری از اعمال خارق العاده قهرمان دیده و تنها به اشاراتی در این رابطه بر می خوریم.
9- فره ایزدی (کیانی) یا ایزد بهرام؟
در گریز اردشیر از نزد اردوان به همراه شدن قوچی(در ترجمه دکتر مشکور« بره» ) با او اشاره می رود که در داستان , تحت عنوان فر یزدانی یا کیانی از آن نام برده می شود. نخست به این نکته اشاره شود که نگارنده ترجمة دکتر فره وشی را با منطق داستان سازگارتر می دانم( جدا از اینکه واژه « راک » به معنی قوچ است و در شاهنامه از این حیوان با عنوان غرم که به معنی میش یا قوچ کوهی است نام برده شده
به دم سواران یکی غرم پاک چو اسبی همی بر پراگند خاک!
(خالقی مطلق، جلال,1388، دفتر6، ص 154، بیت 298)
(برتلس, آ,1971,دفتر 7, ص127, بیت280)
اما دکتر مشکور این واژه را به صورت « رک-ی- » نوشته و در ترجمه آنرا بصورت «بره» آورده است و طبیعی است که «بره» نمی تواند همپای اسبی تیزپا بدود.) حال با استناد به ترجمه دکتر فره وشی به یکی از کارکردهای اسطوره ای ایزدان در کارنامه بر می خوریم. گفتیم که ایزد بهرام ایزد جنگ و جنگاوری و یکی از ایزدان محبوب خاندان ساسانی است .پنج تن از پادشاهان این سلسله بنام اویند و این علاقه در ابتدای تاسیس خاندان ساسانی بوضوح بیشتر است چه همانگونه که قبلاً گفته شده سه پادشاهی که به فاصله اندکی پس از شاپور اول بر روی کارآمدند پسر بعد از پدر به نام او بودند.
همچنین قوچ هشتمین تجلی ایزد بهرام است.
« بسوی او هشتمین بار بهرام اهورا آفریده در کالبد میش گشن دشتی زیبایی با شاخهای پیچ در پیچ درآمد.» (پور داوود، 2536 ، ص 124، کرمه 8، فقره23)
در سنگ نگاره بهرام دوم در نقش رستم، بهرام دوم در کنار فرزندانش نشان داده شده که یکی از ایشان که گمان می رود بهرام سوم آینده باشد کلاهی به شکل قوچ بر سر دارد و این گواهی دیگری بر نقش حمایتی این ایزد در نزد خاندان ساسانی است. حال با استناد به دلایل گفته شده و ذکر صریح رسیدن قوچ به نزد اردشیر آیا می توان فره مزبور را همان ایزد بهرام بر شمرد؟
در شاهنامه نیزدر توصیف این قوچ چنین آمده
چنین داد پاسخ که این فراوست به شاهی و نیک اختری پر اوست
(خالقی مطلق، جلال,1388، دفتر6، ص 154، بیت 300)
(برتلس, آ,1971,دفتر 7, ص128, بیت282)
از این بیت چنین بر می آید که در اینجا قوچ نماد" خوره "یا فرایزدی نیست بلکه او مختص به اردشیر است که در دست یافتن او به شاهی، حامی و یاور اوست به عبارت دیگر در این بخش از داستان قوچ نماد ایزد حامی اردشیر و خاندان اوست. ایزدی که کامه و خواست جنگاوران مومن بخود را بر می آورد و اردشیر به شکرانه او به هر شهری که پا می نهد و یا بنیان می گذارد آتشی می نشاند
نگارنده به اینکه آتش بهرام کنایه از «آتش بزرگ» است بخوبی واقف است اما تکرار نشاندن آتش بهرام در تمامی شهرها و حتی نقاط پرت و دور افتاده آدمی را به این فکر می اندازد که شاید در کارنامه همه موارد ذکر شده به معنی «آتش بزرگ» نباشد بلکه گاه به معنای آتش نشانده شده، به بزرگداشت این ایزد محبوب اردشیر و خاندانش باشد.
10- داستان کرم هفتان بوخت (هفتواد)
داستان کرمی خرد که به اژدهای سترگی تبدیل می گردد و" فر" وبختی که برای خاندان و شهر پرورش دهنده خود در بر دارد از جذابترین و دلکش ترین بخشهای کارنامه است
اردشیر به برداشتن کرم و آیین ستایش او کمرمی بندد و پس از کشمکشی در نهایت موفق به نابودی کرم و از بین بردن آیین پرستش او می شود. "به نظر هنینگ ریشه شناسی نام پادشاه شکست خورده نشان دهنده عنوان قدیمی است که برای توصیف خاوند فئودال هفتمین قسمت یک استان بکار می رفته(*haptahṷa-pātā > haftaxōpāt > *haftaxōbād > *haftobād > haftwād). این بخش از حکایت بوضوح در بخش جنوبیتر فارسی و در نزدیکی مرزهای کرمان می گذرد ودرباره جزئیات نامهای جغرافیایی که به آنها اشاره شده توسط هنینگ بحث شده و مورد شناسایی قرار گرفته اند (1968, pp. 140-43; cf. Grenet, 2003, pp. 31-33) که تا حدود متکی بر کار اولیه مارکوارت بنام «کاریان»است که نشاندن آتش آدور فرنبغ، آتش روحانیون ، را در این منطقه میدانسته و بنابر گفته محقق آلمانی افسانه کرم از مجاورت با فرقه « ناگا » هندی منشا گرفته که مانند « خاری در چشم» روحانیت زرتشتی بود." ( چرتی ,کارلو جیوانی , 2012,جلد 15,صفحات588 – 585)
اما کرم کنایه از چیست؟ در حفریات جیرفت و کلن در تمدنهای پیش آریایی این کهن بوم ما با بسیاری از نقشهای مارگونه روبرو می گردیم در روایات آریایی نیز این حیوان مرموز نقشی بسزا ایفا می کند اژی دهاک معروفترین چهرة آریایی این جانور است و مار سه سر جام حسنلو را می توان از معروفترین نقش نگاره های پیش آریایی نامید که شباهت حیرت آوری را بین این دو می توان مشاهده نمود.« شاهان یا خدایان عیلامی بویژه بر تختی نشسته اند که پایه های آن به شکل مار چنبر زده است و سر مار را شاه یا خدا در دست دارد ، به نشانه درآورند زمان به توانمندی و آفریدن عالم در زمان
توانمند.»
(مزداپور، کتایون، 1383، ص 225، به نقل از مجید زاده، تاریخ و تمدن ایلام، ص 162 (تصویر 95) و ص 199 (نقش صخره ای کورانگان))
در روایت کارنامه, اردشیر برای کشتن کرم روی گداخته به کام او می ریزد و کرم را که به فرموده حکیم توس در درون جعبه ای قرار دارد از بین می برد کرم اندرون جعبه که خصالی همچون پوست سیاهش او را به ماری شرزه شبیه می کند ما را به یاد اژی دهاک به بند کشیده در بن کوه دماوندی می اندازد. که کنایه از اژدهای زمان است چه از دیر باز مار را نمادی از زمان دانسته اند.
« هرگاه نام اژدها یا مار را بر اسطوره هزاره ها و دوازده هزار سال عمر گیتی بیفزایم، زمان توانمند، یعنی دوازده هزار سال، برابر خواهد بود با اژدهای زمان که اسیر است و زمان بیکران اژدهای رسته از بند است که با رهایی او گیتی نابود می گردد: اژدهای اسیر زمان ، همان زمان توانمند در متون پهلوی است که دوازده هزار سال اسارتش به دراز می کشیده و سپس زمان به بیکرانی می پیوسته و اژدهای زمان، چونان زمان آغازین و پیش از آفرینش گیتی، به صورت بی شکل و آزاد در می آمده است و بیکران می شده است. زمان بیکران واژدهای آزاد از بند اسارت به معنای انهدام و نابودی عالم است» (مزداپور، کتایون، 1383، ص 225)
با چنین تلقی، عمل اردشیر در کشتن کرم هفتان بوخت همچون عمل فریدون در به بند کشیدن" اژی دهاک" عملی بود در جهت پیش گیری از هرج و مرج گیتی و نابودی جهان خود آفریده. چه کرم اندرون جعبه همچون زمان توانمند در قید است و اگر از قید آزاد گردد، دست به آشوب و نابودی جهان خواهد زد و چونان روز بازپسین که ایزدان سوراخ گیتی را که اهریمن از آن به خارج رانده شده به روی مذاب می گیرند اردشیر نیز اهریمنی پلشت را به روی مذاب از هم میدرد. از اینروست که عمل اردشیر در کنه خود کنشی حماسی و مزدایاورانه است و شکرانه رستن گیتی از اهریمن زمان, بر نشاندن آتشکده ای بزرگ است که آتش بهرامش خوانند. در این داستان ما ترکیب روایات بومی و آریایی را می بینیم و جا دارد به شاهنامه توجه ویژه ای مبذول داریم که با دقت در خود ستایشی رگه های بسیاری از این عنصر بومی را در خود حفظ نمود منجمله می توان به رگه هایی از آئین عیاری در داستان هفتواد اشاره نمود از داستان انداختن تیر بر سفره چاشت اردشیر که در کارنامه نیز آمده تا نام « شاهور» که پسر ارشد «هفتواد» است و در داستانهای عیاری چونان داستان سمک عیار آمده و همگی از فرهنگ پهلوانی بومیی حکایت دارند که یکسره از پهلوانی رسمی و درباری جداست و خود جای بررسی مفصلتری دارد.( مزداپور, کتایون, 1383, ص 234-233) شاهکار فردوسی حاوی قطعه ای طولانیست که کرم را به نخریسی(از پنبه) متصل می کندکه در کارهای پارسی میانه کاملا غایب است
"گرنت" (2003, p. 34)نشان داده که این ممکن است به نحوی منعکس کننده افسانه های مرتبط با تولید ابریشم باشد( چرتی ,کارلو جیوانی , 2012,جلد 15,صفحات588 – 585)
11- پاره های پایانی کارنامه بشکل جالب توجهی گرته برداری از یکدیگرند چه زایش شاپور و شناسایی او توسط اردشیر در شاهنامه و نیز زایش اورمزد و شناسایی او توسط اردشیر شبیه یکدیگر است اگرچه داستان شناسایی شاپور در کارنامه به تفصیل نیامده اما نگارنده ، گمان می دارد که داستان شناسایی اورمزد توسط اردشیر قسمتی الحاقی است که توسط اورمزد و یا هوادارانش به کارنامه الحاق گردیده چه در کارنامه چنین آمده که ایران به عهد اورمزد به تمامی در اختیار ساسانیان درآمد. « پس از آن چون هر فرد به خداوندی رسید همگی ایران شهر باز به یک خدایی توانست آوردن و سرخدایان کسته کسته را، هرمزد به فرمان برداری آورد» (فره وشی، بهرام، 1354 ص 135، بخش 13، بند 19)
از آنجائیکه دو شاهنشاه پیش از اورمزد یعنی اردشیر و شاپور اول هر دو شاهانی بسیار مقتدر بودند و شاپور لقب شاهنشاه ایران و انیران را بر خود نهاده بود. و با توجه به اینکه اورمزد زمانی کمتر از دو سال (به روایت شاهنامه 1 سال و 4 ماه) بر تخت بود چنین ادعایی بیش از حد گزافه است و گمان می رود که برای مشروعیت بخشیدن به حکومت نه چندان استوار او این قسمت جعل و به کارنامه اضافه شده باشد.
12- کارنامه کهنترین متن پهلوی در دسترس است که در آن از اقوام کنونی ایرانی سخن رفته. نام بردن از اقوام کرد( که پیش از این در داستان ضحاک در شاهنامه از ایشان نام برده شده بود) و دیلم از نکات جالبی ست که می توان در خوانش این اثر سترگ به آنها اشاره نمود. "چرتی" در مدخل "کارنامه اردشیر پابگان " در فرهنگ ایرانیکا, نام کرد رادر دوره پیش از اسلام نه اسم قومی خاص بلکه اسمی عام برای تمامی اقوام عشایری میداند( چرتی ,کارلو جیوانی , 2012,جلد 15,صفحات588 – 585).
کتاب شناسی:
1- مسعودی, ابوالحسن علی بن حسین, مروج الذهب, ترجمه : ابوالقاسم پاینده, تهران, شرکت انتشارات علمی و فرهنگی, چاپ چهارم:1370
2- ویسهوفر, ژوزف, ایران باستان(از 550 پیش از میلاد تا 650 پس از میلاد), ترجمه: مرتضی ثاقب فر, تهران, ققنوس,چاپ سوم : 1378
3- مزداپور, کتایون, داغ گل سرخ و چهارده گفتار دیگر درباره اسطوره, تهران, اساطیر, چاپ اول:
1383
4-الندیم , محمد بن اسحاق, الفهرست, ترجمه : محمد رضا تجدد, تهران, امیرکبیر, چاپ سوم:1366
5- پورداود, ابراهیم, یشت ها, بکوشش:بهرام فره وشی, تهران, انتشارات دانشگاه تهران, چاپ سوم:
2536 شاهنشاهی
6- آسانا, جاماسب جی دستور منوچهر جی جاماسب, متون پهلوی, گزارش : سعید عریان, تهران, کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران, چاپ اول: پائیز 1371
7- مشکور, محمد جواد, کارنامه اردشیر بابکان, تهران, دنیای کتاب, چاپ اول: 1369
8- فره وشی, بهرام, کارنامه اردشیر بابکان, تهران, انتشارات دانشگاه تهران, چاپ پنجم: 1390
9- چرتی, کارلو جیوانی,مدخل کارنامه اردشیر پابگان, فرهنگ ایرانیکا, جلد پانزدهم , پانزدهم دسامبر 2011( از فرهنگ آن لاین ایرانیکا, ویرایش 24 آپریل 2012 استفاده گردید)
10- فردوسی, ابوالقاسم, شاهنامه , به کوشش جلال خالقی مطلق, تهران, مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی, چاپ دوم: 1388
11- فردوسی, ابوالقاسم, شاهنامه ,به تصحیح آ. برتلس , زیر نظر ع . نوشین, مسکو,اداره انتشارات دانش شعبه ادبیات خاور,1971
12- فرای, ریچارد . ن, تاریخ سیاسی ایران در دوره ساسانی (تاریخ ایران کمبریج, جلد سوم, قسمت اول) زیر نظر جی.آ.بویل, ترجمه: حسن انوشه, تهران , امیرکبیر, چاپ اول: 1368
13- رواقی, علی, فرهنگ شاهنامه, تهران, فرهتگستان هنر جمهوری اسلامی ایران –موسسه متن, چاپ اول: بهار 1390